پوچ، سفید، نانوشته
نانوشته
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
غیر مکتوب به کتابت نیامده .
لغت نامه دهخدا
نانوشته. [ ن ِ وِ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) غیرمکتوب. به کتابت نیامده. || ( ق مرکب ) بدون آنکه نوشته شده باشد. در حالی که مکتوب و نوشته نیست :
این فصل خوش است لیکن از صفحه گل
بلبل همه نانوشته برمیخواند.
داند که آب دیده وامق رسالت است.
این فصل خوش است لیکن از صفحه گل
بلبل همه نانوشته برمیخواند.
ظهیر فاریابی.
عذرا که نانوشته بخواند حدیث عشق داند که آب دیده وامق رسالت است.
سعدی.
پیشنهاد کاربران
نوشته نشده
نانویسا
کلمات دیگر: