بازبینی کردن
فارسی به انگلیسی
to control
consider, cross-check, dissect, inspect, view
فارسی به عربی
دقق
مترادف و متضاد
محقق کردن، تحقیق کردن، رسیدگی کردن، مقابله کردن، ممیزی کردن، بازبینی کردن، صحت و سقم امری را معلوم کردن
کلمات دیگر:
to control
consider, cross-check, dissect, inspect, view