مأکولات
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
غذا، گوشت، خوراک، خواربار، ماکولات
خواربار، اذوقه، ماکولات
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع ماکوله : ۱- خورده شده ها . ۲- خوردنیها: انواع ماکولات و مشروبات روی سفره حاضر بود .
خوردنیها
خوردنیها
لغت نامه دهخدا
مأکولات. [ م َءْ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مأکولة ( مؤنث مأکول ). خوردنیها. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). خوردنیها و چیزهای قابل خوردن. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مأکول و مأکولة شود.
کلمات دیگر: