حسام الدوله
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حسام الدولة. [ ح ُ مُدْ دَ / دُو ل َ ] ( اِخ ) شهریاربن قارن بن سرخاب بن شهریار. اولین فرمانروای سلسله اسپهبدیان حکام مازندران ( 466-606 هَ. ق. ).وی 37 سال حکومت کرده است. رجوع به مازندران و استرآباد رابینو ص 181 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 418 شود.
حسام الدولة. [ ح ُ مُدْ دَ / دُو ل َ ] ( اِخ ) عقیلی مقلد. اولین فرمانروای بنی عقیل از 386 هَ. ق. تا 391 هَ. ق. میباشد. رجوع به مقلدبن مسیب و الاعلام زرکلی چ 1 ج 3 ص 1066 شود.
حسام الدولة. [ ح ُ مُدْ دَ / دُول َ ] ( اِخ )کینخواری پسر اردشیر پسر کینخوار پسر شهریار پسر کینخوار پسر رستم پسر دارا پسر حسام الدوله شهریار . اولین فرمانروای کینخواریان ( 635-750 هَ. ق. ). میباشد. وی در 674 هَ. ق. پس از 12 یا 15 سال حکومت درگذشت. ( مازندران و استرآباد رابینو چ وحید ص 181 ). و نیز در همانجا گوید: حسام الدولة اردشیربن کینخوار در 635 هَ. ق. برضد مغولها شورید و پایتخت را از ساری که آل باوند آنجا را مقر خودساخته بودند به آمل که کمتر در معرض تاخت و تاز بودانتقال داد و در آنجا در کنار رود هراز قصری ساخت که در سال 880 هَ. ق. هنوز مقر فرمانروایان آمل بود.( همان کتاب ص 60 و 80 دیده شود ). و در جائی از این کتاب او را حسام الدین نامیده است. خوندمیر او را حسام الدوله اردشیربن کخوار نامیده گوید: ملقب به ابوالملوک است و بعد از وی پسر کلانترش شمس الملوک محمد به امر ایالت مشغولی نمود. ( حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 336 ).
حسام الدوله. [ ح ُ مُدْ دَ / دُو ل َ] ( اِخ ) اردشیربن باحرب ، شانزدهمین فرمانروا از پادوسیان حکام رستمدار است و به گاوباره معروف بوده و بیست وپنج سال حکومت کرده است. ( حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 329 ). رجوع به حسام الدوله زرین کمر پسر فرامرز شود.
حسام الدوله. [ح ُ مُدْ دَ / دُو ل َ ] ( اِخ ) اردشیربن کخواربن رستم بن داربن شهریار. رجوع به حسام الدوله کینخوار شود.
حسام الدوله. [ ح ُ مُدْ دَ / دُول َ ] ( اِخ ) اردشیربن نماوربن فخرالدوله که در 643 هَ. ق. درگذشته است. وی بیست وپنجمین فرمانروای پادوسی از حکام رستمدار است. وی برادر اسکندر است که پس از مرگ پدرش در 640 هَ. ق. به تخت نشست. رجوع به مازندران و استرآباد رابینو، ص 192 و 205 و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 330 و به حسام الدوله کمر پسر فرامرز شود.
حسام الدوله . [ ح ُ مُدْ دَ / دُو ل َ ] (اِخ ) زرین کمر پسر جستان پسر کیکاوس که در 610 هَ . ق . درگذشت . وی بیست ودومین فرمانروا از حکام پادوسی رستمدار مازندران است . رجوع به حسام الدوله زرین کمر پسر فرامرز شود.
حسام الدوله . [ ح ُ مُدْ دَ / دُو ل َ ] (اِخ ) زرین کمر پسر فرامرزبن شهریار. چهاردهمین فرمانروا از پادوسیان حکام رستمدار است که ایشان از حدود سال 45 تا 1005 هَ .ق . در مازندران حکومت کردند و در این تاریخ به دست شاه عباس صفوی منقرض گردیدند. و این حسام الدوله 35 سال حکومت کرده است . رجوع به مازندران و استرآباد رابینو، چ وحید ص 192 و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 329 شود.
حسام الدوله . [ ح ُ مُدْ دَ / دُو ل َ ] (اِخ ) صاحب الموصل . رجوع به مقلدبن مسیب شود.
حسام الدوله . [ ح ُ مُدْ دَ / دُو ل َ] (اِخ ) اردشیربن باحرب ، شانزدهمین فرمانروا از پادوسیان حکام رستمدار است و به گاوباره معروف بوده و بیست وپنج سال حکومت کرده است . (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 329). رجوع به حسام الدوله زرین کمر پسر فرامرز شود.
حسام الدوله . [ ح ُ مُدْ دَ / دُول َ ] (اِخ ) اردشیربن نماوربن فخرالدوله که در 643 هَ . ق . درگذشته است . وی بیست وپنجمین فرمانروای پادوسی از حکام رستمدار است . وی برادر اسکندر است که پس از مرگ پدرش در 640 هَ . ق . به تخت نشست . رجوع به مازندران و استرآباد رابینو، ص 192 و 205 و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 330 و به حسام الدوله کمر پسر فرامرز شود.
حسام الدوله . [ ح ُ مُدْ دَ/ دُو ل َ ] (اِخ ) تاش مکنی به ابوالعباس حاکم آمل به روزگار فخرالدوله ٔ دیلمی و بعداً حاکم استرآباد و گرگان و دهستان و آبسکون شد و در 379 یا 381 هَ . ق .درگذشت . (مازندران و استرآباد رابینو، چ وحید ص 185). و شاید همو باشد که در مسجد جامع ساری مدفون است . رجوع به همان کتاب ، ص 81 شود. ابوریحان گوید این لقب از حضرت خلافت برای وی صادر شده بود. (آثار الباقیه چ اروپا، ص 134). مستوفی گوید : امیر نوح وزارت به ابوالحسن عتبی داد... و بدین سبب میان عتبی و سیمجور گردی نشست وزیر سعی نمود تا حسام الدوله تاش که از ممالیک پدرش بود در خدمت امیر نوح راه امارت یافت ... عاقبت مقرر کردند که نشابور تاش را باشد و بلخ فایق را و هری با قهستان ابوالحسین سیمجوری را... و میان او [ ابوعلی بن ابوالحسین سیمجوری ] و تاش محاربات رفت ، تاش جهت عزلت خود و قتل وزیر ابن عتبی دل ازسامانیان برگرفت و به فخرالدولة دیلم پناه برد به جرجان ، فخرالدوله به او تکلفها کرد و گرگان برو مسلم داشت و خود به ری رفت تا سنه ٔ 379 هَ . ق . حاکم گرگان بود چون متوفی شد، گرگانیان بجوشیدند، خراسانیان بمقاومت مشغول شدند. (تاریخ گزیده صص 286-387 و 420 و 421). ناصح بن ظفر منشی در ترجمه ٔ تاریخ یمینی آرد:
ذکر حسام الدوله تاش و انتقال زعامت لشکر با او - پس حسام الدوله تاش را به نیشابور فرستادند موسوم به منصب سپاه سالاری و سرداری لشکر و زمام حل و عقد و بسط و قبض و ابرام و نقش بدست حزامت و شهامت او دادند، و فائق خاص را برای معاونت و معاضدت به وی بازبستند و نصربن طز شرابی و جمعی از وجوه لشکر و امراء و معارف دولت در متابعت روایت او روان کردند و به خزاین و مراکب و اسلحه و اسباب سپهداری او را مستظهر و مُزاح العلة گردانیدند، چون به نیشابوررسید، بساط عدل و انصاف و رحمت و رأفت بگسترد و امور دواوین و قوانین در سلک نظام آورد و رسوم جائره برانداخت و اطماع مستأکله از ضعفا و رعیت کوتاه گردانید و در زعامت جیوش و تقدیم و تأخیر در مراتب و مقادیر و اقامت مراسم ریاست و سیاست و شرایط قیادت و سیادت به اقصی الامکان رسید. و در این عهد شمس المعالی قابوس بن وشمگیر و فخرالدوله بویه به خراسان افتاده بودند از مصافی که میان ایشان و مؤیدالدوله واقع شده بود. (از ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 61، 63، 67، 68، 70 و 80) (حبیب السیر).
حسام الدوله . [ح ُ مُدْ دَ / دُو ل َ ] (اِخ ) اردشیربن کخواربن رستم بن داربن شهریار. رجوع به حسام الدوله کینخوار شود.
حسام الدولة. [ ح ُ مُدْ دَ / دُو ل َ ] (اِخ ) شهریاربن قارن بن سرخاب بن شهریار. اولین فرمانروای سلسله ٔ اسپهبدیان حکام مازندران (466-606 هَ . ق .).وی 37 سال حکومت کرده است . رجوع به مازندران و استرآباد رابینو ص 181 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 418 شود.
حسام الدولة. [ ح ُ مُدْ دَ / دُو ل َ ] (اِخ ) عقیلی مقلد. اولین فرمانروای بنی عقیل از 386 هَ . ق . تا 391 هَ . ق . میباشد. رجوع به مقلدبن مسیب و الاعلام زرکلی چ 1 ج 3 ص 1066 شود.
حسام الدولة. [ ح ُ مُدْ دَ / دُول َ ] (اِخ )کینخواری پسر اردشیر پسر کینخوار پسر شهریار پسر کینخوار پسر رستم پسر دارا پسر حسام الدوله ٔ شهریار . اولین فرمانروای کینخواریان (635-750 هَ . ق .). میباشد. وی در 674 هَ . ق . پس از 12 یا 15 سال حکومت درگذشت . (مازندران و استرآباد رابینو چ وحید ص 181). و نیز در همانجا گوید: حسام الدولة اردشیربن کینخوار در 635 هَ . ق . برضد مغولها شورید و پایتخت را از ساری که آل باوند آنجا را مقر خودساخته بودند به آمل که کمتر در معرض تاخت و تاز بودانتقال داد و در آنجا در کنار رود هراز قصری ساخت که در سال 880 هَ . ق . هنوز مقر فرمانروایان آمل بود.(همان کتاب ص 60 و 80 دیده شود). و در جائی از این کتاب او را حسام الدین نامیده است . خوندمیر او را حسام الدوله اردشیربن کخوار نامیده گوید: ملقب به ابوالملوک است و بعد از وی پسر کلانترش شمس الملوک محمد به امر ایالت مشغولی نمود. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 336).
حسام الدولة. [ ح ُ مُدْ دَ/ دُو ل َ ] (اِخ ) ابوکالنجار مرزبان . چنانکه در حبیب السیر (چ خیام ج 3 ص 436) دیده میشود. و ظاهراً مصحف صمصام الدوله باشد. رجوع به ابوکالنجار مرزبان شود.
دانشنامه عمومی
مهری ودادیان
جواد انصافی
امیرخسرو صادقی
محمدی
کمالی
امیر پارسی
داستان این مجموعه تلویزیونی، درباره مردی است به نام «حسام الدوله»، که پیش از وقوع انقلاب اسلامی، در یک خانواده اشرافی زندگی می کند. وی طی حادثه ای مصدوم شده و به کما می رود و زمانی که به هوش می آید، مدت زیادی از پیروزی انقلاب ۵۷ گذشته است. او در برخورد با تغییر و تحولات زیادی که در جامعه صورت پذیرفته دچار ناباوری و شگفتی می گردد و ....