( صفت ) تنگ نظر تنگ چشم : زلف جانان را چه نسبت با حیات جاودان ? حیف باشد این قدر کوتاه بین باشد کسی . ( صائب )
کوتاه بین
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کوتاه بین. ( نف مرکب ) تنگ نظر. تنگ چشم. کوته بین. ( فرهنگ فارسی معین ) :
دلش داد گوینده راه بین
که ترسان بود مرد کوتاه بین.
حیف باشد این قدر کوتاه بین باشدکسی.
در او هم اثر کرد میل بشر
نه میلی چو کوتاه بینان به شر.
دلش داد گوینده راه بین
که ترسان بود مرد کوتاه بین.
امیرخسرو.
زلف جانان را چه نسبت با حیات جاودان حیف باشد این قدر کوتاه بین باشدکسی.
صائب ( از آنندراج ).
و رجوع به کوته بین شود. || کوته اندیش. ( ناظم الاطباء ) : در او هم اثر کرد میل بشر
نه میلی چو کوتاه بینان به شر.
سعدی ( بوستان ).
|| کم بین و تاریک چشم و نزدیک بین. ( ناظم الاطباء ).فرهنگ عمید
تنگ چشم، نظر تنگ.
کلمات دیگر: