۱ - ( صفت ) کوبنده قلعه خراب کننده دژ : بتدارک ریختن توپ قلعه کوب و سایر لوازم امر شاهانه جاری گردید . ۲ - ( اسم ) توپی که بدان قلعه را منهدم کنند .
قلعه کوب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
قلعه کوب. [ ق َ ع َ ] ( نف مرکب ) قلعه کوبنده.
- توپ قلعه کوب ؛ توپی که قلعه ها را ویران سازد.
- توپ قلعه کوب ؛ توپی که قلعه ها را ویران سازد.
فرهنگ عمید
۱. کوبندۀ قلعه.
۲. (اسم ) توپی که با آن قلعه را کوبیده و منهدم کنند.
۲. (اسم ) توپی که با آن قلعه را کوبیده و منهدم کنند.
کلمات دیگر: