کلمه جو
صفحه اصلی

ستخر

فرهنگ فارسی

استخر
استخر
نام قلعه ایست مشهور در فارس که جمشید ساخته است و چون در آن تالاب بزرگی هست بنابر آن بدان نام خوانند و صطخر معرب آنست .

لغت نامه دهخدا

ستخر. [ س ِ ت َ ] ( اِ ) مخفف استخر است که تالاب و آبگیر باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ). رجوع به استخر و اصطخر و صطخر شود.

ستخر. [ س ِ ت َ ] ( اِخ )نام قلعه ای است مشهور در فارس که جمشید ساخته است وچون در آن تالاب بزرگی هست بنابر آن بدان نام خوانندو صطخر معرب آن است. ( برهان ). قلعه ای است مشهور بفارس که جمشید ساخته و چون در آن کوه تالاب بزرگی بود بدان نام خوانده شده و شهر ستخر در حوالی آن است که دارالملک پادشاهان کیان بوده. ( آنندراج ) :
ز کرمان بیامد ز شهر ستخر
بسر بر نهاد آن کئی تاج فخر.
فردوسی.
چنین تا بشهر ستخر آمدند
ز شاهی همی داستانها زدند.
فردوسی.
رجوع به استخر و اصطخر و صطخر شود.

ستخر. [ س ِ ت َ ] (اِ) مخفف استخر است که تالاب و آبگیر باشد. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ). رجوع به استخر و اصطخر و صطخر شود.


ستخر. [ س ِ ت َ ] (اِخ )نام قلعه ای است مشهور در فارس که جمشید ساخته است وچون در آن تالاب بزرگی هست بنابر آن بدان نام خوانندو صطخر معرب آن است . (برهان ). قلعه ای است مشهور بفارس که جمشید ساخته و چون در آن کوه تالاب بزرگی بود بدان نام خوانده شده و شهر ستخر در حوالی آن است که دارالملک پادشاهان کیان بوده . (آنندراج ) :
ز کرمان بیامد ز شهر ستخر
بسر بر نهاد آن کئی تاج فخر.

فردوسی .


چنین تا بشهر ستخر آمدند
ز شاهی همی داستانها زدند.

فردوسی .


رجوع به استخر و اصطخر و صطخر شود.

فرهنگ عمید

= استخر

استخر#NAME?



کلمات دیگر: