قفل گر. [ ق ُ گ َ ] ( ص مرکب ) قفل ساز. آنکه قفل ها بسازد. ( آنندراج ) :
بر دکان قفل گر خواهم گذشت
قفلی ازبهر دکان خواهم گزید.
کردی چو حلقه بر در فرمانش التزام.
رو در آن در می نهم چون قفل هر شب تا سحر.
بر دکان قفل گر خواهم گذشت
قفلی ازبهر دکان خواهم گزید.
خاقانی.
وآن قفل گر که بود کلید سرای علم کردی چو حلقه بر در فرمانش التزام.
خاقانی.
تا دلم شد بسته زنجیر زلف قفل گررو در آن در می نهم چون قفل هر شب تا سحر.
سیفی ( از آنندراج ).
و رجوع به قفل سازشود.