بتن کردن و پوشیدن
فروپوشیدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فروپوشیدن. [ف ُ دَ ] ( مص مرکب ) به تن کردن. پوشیدن :
چون برآهنجی شمشیر و فروپوشی درع
پشت روی سپهی ، اصل فروع ظفری.
ور کریمی دو صد گنه دارد
کرمش عیبها فروپوشد.
چون برآهنجی شمشیر و فروپوشی درع
پشت روی سپهی ، اصل فروع ظفری.
فرخی.
|| نهفتن و پنهان کردن و مخفی ساختن. ( ناظم الاطباء ) : ور کریمی دو صد گنه دارد
کرمش عیبها فروپوشد.
سعدی ( گلستان ).
رجوع به پوشیدن شود.فرهنگ عمید
پنهان کردن، نهفتن.
کلمات دیگر: