۱- ( اسم ) اسباب خانه از فرش و اثاثه و غیره : آورد لک و پک زبرای من مسکین با آنکه لکش داده ام از بهر بضاعت . ( امیرخسرو جها . لغ. ) ۲- بضاعت مزحات سرمای. قلیل . ۳- تکاپوی آمدو شد با تعجیل .
از اتباع است وبا فعل کردن و شدن صرف شود .، گنده و ناتراشیده : ای شور بخت مدبر معلول شوم پی . وی ترش روی ناخوش مکروه لک و پک . ( پوربهای جامی لغ. )
از اتباع است وبا فعل کردن و شدن صرف شود .، گنده و ناتراشیده : ای شور بخت مدبر معلول شوم پی . وی ترش روی ناخوش مکروه لک و پک . ( پوربهای جامی لغ. )