صفحه اصلی
گسستنی
بستن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
( صفت ) در خور گسستن لایق گسستن .
لغت نامه دهخدا
گسستنی. [ گ ُ س َس ْ ت َ ] ( ص لیاقت ) قابل گسستن.درخور قطع شدن و پاره گردیدن. رجوع به گسستن شود.
فرهنگ عمید
بریده شدنی، درخور گسستن.
کلمات دیگر: