کلمه جو
صفحه اصلی

کدفت

لغت نامه دهخدا

کدفت. [ ک َ دُ ] ( اِ ) کاسه سر را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). جمجمه. ( ناظم الاطباء ) :
بجان دوست که گر صد هزار سال برآید
نه ممکنست که سودا بدررود ز کدفتم.
نزاری قهستانی ( از آنندراج ).

کدفة. [ ک َ دَ ف َ] ( ع اِ ) صوت افتادن پاها بر جای سخت و گفته اند صوتی که بشنوی بدون دیدن چیزی. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). کَدَف. ( ناظم الاطباء ). رجوع به کدف شود.

کدفت . [ ک َ دُ ] (اِ) کاسه ٔ سر را گویند. (برهان ) (آنندراج ). جمجمه . (ناظم الاطباء) :
بجان دوست که گر صد هزار سال برآید
نه ممکنست که سودا بدررود ز کدفتم .

نزاری قهستانی (از آنندراج ).



فرهنگ عمید

کاسۀ سر، سر.


کلمات دیگر: