بعینه عینا : [ فنی کت مت بف ن میماند ] : [ روی زشت آن بد اختر نحس و شوم راست گویم کت و مت ماند ببوم ] . ( فرزدق رشیدی )
کت و مت
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کت و مت. [ ک ُ ت ُ م ُ ] ( ق مرکب ، از اتباع ) این لغت از توابع است و بمعنی بعینه باشد چنانکه گویند: فلانی کت و مت بفلانه کس میماند یعنی بعینه به او می ماند. ( برهان ). بعینه. ( آنندراج ) ( فرهنگ جهانگیری ). هِت و مِت ( در تداول مردم قزوین ) :
روی زشت آن بداختر نحس و شوم
راست گویم کت و مت ماند به بوم.
روی زشت آن بداختر نحس و شوم
راست گویم کت و مت ماند به بوم.
حکیم فرزدق ( از آنندراج ).
|| فی الواقع. || بدقت و بتحقیق. ( ناظم الاطباء ).کت و مت . [ ک ُ ت ُ م ُ ] (ق مرکب ، از اتباع ) این لغت از توابع است و بمعنی بعینه باشد چنانکه گویند: فلانی کت و مت بفلانه کس میماند یعنی بعینه به او می ماند. (برهان ). بعینه . (آنندراج ) (فرهنگ جهانگیری ). هِت ﱡ و مِت (در تداول مردم قزوین ) :
روی زشت آن بداختر نحس و شوم
راست گویم کت و مت ماند به بوم .
|| فی الواقع. || بدقت و بتحقیق . (ناظم الاطباء).
روی زشت آن بداختر نحس و شوم
راست گویم کت و مت ماند به بوم .
حکیم فرزدق (از آنندراج ).
|| فی الواقع. || بدقت و بتحقیق . (ناظم الاطباء).
فرهنگ عمید
عیناً، کاملاً: روی زشت آن بداختر نحس و شوم / راست گویم کت ومت مانَد به بوم (فرزدق: لغت نامه: کت و مت ).
کلمات دیگر: