( اسم ) رود بزرگ که وارد دریا شود جمع : شطوط .
مصدر به معنی شط دشوار کردن بر کسی و ستم نمودن یا دور شدن .
مصدر به معنی شط دشوار کردن بر کسی و ستم نمودن یا دور شدن .
شطوط. [ ش َ ] (ع ص ) شطوطی . ماده شتر بزرگ و درازکوهان . ج ، شطائط. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آن اشتر که هر دو پهلوی کوهان او بزرگ بود. (مهذب الاسماء). رجوع به شطوطی شود.
شطوط. [ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ شَطّ. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شط شود.
شطوط. [ ش ُ ] (ع مص ) مصدر به معنی شَطّ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دشوار کردن بر کسی و ستم نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).رجوع به شط شود. || دور شدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (المصادر زوزنی ).
شط#NAME?