کدر و گل آلوده و پر از گل .
گلناک
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
گلناک . [ گ ِ / گ ُ ] (اِ) حصار قلعه . (برهان ). بازوی دژ یعنی قلعه و بازوی دژ تصحیف خوانی شده است و در لغت کشف اللغات گلشانک به معنی بازوی درآمده . (آنندراج ).
گلناک . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) گلزار و گلستان و باغ گل سرخ . (ناظم الاطباء).
گلناک. [ گ ِ / گ ُ ] ( اِ ) حصار قلعه. ( برهان ). بازوی دژ یعنی قلعه و بازوی دژ تصحیف خوانی شده است و در لغت کشف اللغات گلشانک به معنی بازوی درآمده. ( آنندراج ).
گلناک. [ گ ُ ] ( اِ مرکب ) گلزار و گلستان و باغ گل سرخ. ( ناظم الاطباء ).
گلناک. [ گ ِ ] ( ص مرکب ) کدر و گِل آلوده و پر از گِل. ( ناظم الاطباء ): رَدِغ ؛ جای گلناک. وَثیخة؛ زمین گلناک. مکان طان ؛ جای گلناک. ارض متظرمطة؛ زمین سخت گلناک. ( منتهی الارب ) :
دل ز پایه حوض تن گلناک شد
تن ز آب حوض دلها پاک شد.
روحهای تیره گلناک هست.
گلناک. [ گ ُ ] ( اِ مرکب ) گلزار و گلستان و باغ گل سرخ. ( ناظم الاطباء ).
گلناک. [ گ ِ ] ( ص مرکب ) کدر و گِل آلوده و پر از گِل. ( ناظم الاطباء ): رَدِغ ؛ جای گلناک. وَثیخة؛ زمین گلناک. مکان طان ؛ جای گلناک. ارض متظرمطة؛ زمین سخت گلناک. ( منتهی الارب ) :
دل ز پایه حوض تن گلناک شد
تن ز آب حوض دلها پاک شد.
مولوی ( مثنوی چ نیکلسن دفتر2 ص 321 ).
در خلایق روحهای پاک هست روحهای تیره گلناک هست.
مولوی.
گلناک . [ گ ِ ] (ص مرکب ) کدر و گِل آلوده و پر از گِل . (ناظم الاطباء): رَدِغ ؛ جای گلناک . وَثیخة؛ زمین گلناک . مکان طان ؛ جای گلناک . ارض متظرمطة؛ زمین سخت گلناک . (منتهی الارب ) :
دل ز پایه ٔ حوض تن گلناک شد
تن ز آب حوض دلها پاک شد.
در خلایق روحهای پاک هست
روحهای تیره ٔ گلناک هست .
دل ز پایه ٔ حوض تن گلناک شد
تن ز آب حوض دلها پاک شد.
مولوی (مثنوی چ نیکلسن دفتر2 ص 321).
در خلایق روحهای پاک هست
روحهای تیره ٔ گلناک هست .
مولوی .
فرهنگ عمید
۱. گل آلود، پرگل: در خلایق روح های پاک هست / روح های تیرۀ گلناک هست (مولوی: ۶۳۸ ).
۲. تیره.
۲. تیره.
کلمات دیگر: