عنابگون. [ ع ُن ْ نا ] ( ص مرکب )هر چیز که به رنگ عناب باشد. سرخ رنگ. ( ناظم الاطباء ). بگونه و رنگ چون عناب. مجازاً سرخ رنگ :
زآن می عنابگون در قدح آبگون
ساقی مهتابگون ترکی حورانژاد.
که آب چشمها عناب گون است.
زآن می عنابگون در قدح آبگون
ساقی مهتابگون ترکی حورانژاد.
منوچهری.
دگر سبزی نروید بر لب جوی که آب چشمها عناب گون است.
سعدی.