( صفت ) ۱ - مونث اعمی زن نابینا ۲ - ( اسم ) کوری . ۳ - پوشیدگی .
قتیل عمیا کشته ای که کشنده آن معلوم نشود
قتیل عمیا کشته ای که کشنده آن معلوم نشود
ناصرخسرو.
عطار.
عمیا. [ ع ِم ْ می یا ] (ع مص ) قتیل عمیا؛ کشته ای که کشنده ٔ آن معلوم نشود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قُتل عمیا؛ کشته شد ودانسته نیست که کشنده اش کیست . (از اقرب الموارد).