صیدگر
فارسی به انگلیسی
predator
لغت نامه دهخدا
صیدگر. [ ص َ / ص ِ گ َ ] ( ص مرکب ) صیدگیر. شکارچی. صیاد. شکارگر :
صیدگری بود عجب تیزبین
بادیه پیمای و مراحل گزین.
بر سر ره رخت تمنا کشید.
صیدگری بود عجب تیزبین
بادیه پیمای و مراحل گزین.
نظامی.
صیدگری دام به صحرا کشیدبر سر ره رخت تمنا کشید.
میرخسرو ( از آنندراج ).
فرهنگ عمید
صیاد، شکارچی.
کلمات دیگر: