( صفت ) ۱ - کسی که قلب و اندود را تشخیص دهد ممیز زره سره از ناسره ۲ - کسی که اعمال متقلبان را کشف کند .
قلب شناس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
قلب شناس. [ ق َ ش ِ ] ( نف مرکب ) آنکس که سیم و زر قلب را شناسد. ممیز زری که در میانه آن مس یا روی بود. ( آنندراج ). || که حق را از باطل تمیز دهد. که ریاکار را بشناسد.
فرهنگ عمید
۱. آن که زر و سیم ناسره را بشناسد.
۲. آن که باطل را از حق تمیز دهد.
۳. کسی که مردم ریاکار را تشخیص دهد: گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ / یا رب این قلب شناسی ز که آموخته بود (حافظ: ۲۲۶ ).
۲. آن که باطل را از حق تمیز دهد.
۳. کسی که مردم ریاکار را تشخیص دهد: گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ / یا رب این قلب شناسی ز که آموخته بود (حافظ: ۲۲۶ ).
کلمات دیگر: