کلمه جو
صفحه اصلی

قوادم

فرهنگ فارسی

موضعی است در بلاد غطفان و زهیر درباره آن اشعاری دارد .

لغت نامه دهخدا

قوادم . [ ق َ دِ ] (اِخ ) موضعی است در بلاد غطفان و زهیر درباره ٔ آن اشعاری دارد. رجوع به معجم البلدان شود.


قوادم . [ ق َ دِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قادم . رجوع به قادم شود. || ج ِ قادمة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بمعنی پر دراز مرغ . (آنندراج ). رجوع به قادمة شود.


قوادم. [ ق َ دِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ قادم. رجوع به قادم شود. || ج ِ قادمة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بمعنی پر دراز مرغ. ( آنندراج ). رجوع به قادمة شود.

قوادم. [ ق َ دِ ] ( اِخ ) موضعی است در بلاد غطفان و زهیر درباره آن اشعاری دارد. رجوع به معجم البلدان شود.

فرهنگ عمید

= قادمه

قادمه#NAME?



کلمات دیگر: