( اسم ) ۱ - پهن کرده بسط داده . ۲ - فرش شده مفروش . ۳ - منتشر .
گسترانیده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
گسترانیده. [ گ ُت َ دَ / دِ ] ( ن مف ) گسترده شده. پهن شده :
باد در سایه درختانش
گسترانیده فرش بوقلمون.
باد در سایه درختانش
گسترانیده فرش بوقلمون.
سعدی.
و رجوع به گستردن و گسترانیدن شود.فرهنگ عمید
پهن کرده.
کلمات دیگر: