کلمه جو
صفحه اصلی

علاقه بندی

فارسی به انگلیسی

dealing in thread or lace, passementerie

فرهنگ فارسی

۱ - عمل و شغل علاقه بند . ۲ - ( اسم ) دکان علاقه بند .

لغت نامه دهخدا

علاقه بندی. [ ع ِ / ع َ ق َ / ق ِ ب َ ] ( حامص مرکب ) شغل علاقه بند. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ مرکب ) محل علاقه بند. دکان علاقه بندی.

فرهنگ عمید

شغل و عمل علاقه بند.

دانشنامه عمومی

واژه علاقه بند در ادبیات فارسی بکسی اطلاق می شد که حرفه او ساختن و فروش قیطان و نوارهای ابریشمی باشد. علاقه بندان ابریشم تابیده و نوار و قیطان می فروختند.نخ و رنگ عناصر اصلی علاقبندی است.
دمشکی همدانی: ازمردم زادگان همدان و پسرحسن بیگ لنگ درودآبادی بود، او درفن علاقه بندی سرآمد اقران و امثال می نمود ولی بینهایت لوند و ولگرد و بی باک و بدنفس بود و ازاین رو در تبریز عسس باشی شد. ص۱۹۷ مجمع الخواص و تکمله ۴ صفحه ۱۸۳ آئین اکبری.
شراری همدانی: برادر مولانا رشکی است. او نیز در علاقبندی بدیل است و موزون نیز هست ص۱۹۴ مجمع الخواص.
حاج مظفر: ولد علیرضابیک تبریزی ساکن عباس آباد اصفهان است. مدتی بعلاقه بندی که حرفت آبائی او بود مشغول شده بعدها به سلک شعرا درآمده به هندوستان رفت. ص۳۴۸ دانشمندان آذربایجان (مرحوم تربیت).
از علاقه بندان گاه به نام «موزون» و «موزونان» نیز یاد شده است و برخی از متون از علاقه بندان با عنوان «شعربافان» یاد کرده اند. «شعرباف» دراینجا بمعنی سراینده و شعرآفرین نیست چراکه نوعی بافندگی با مو یا ابریشم را درگذشته «شعربافی» می خواندند.
این حرفه کوچک که در آغاز منحصر به ساختن و فروختن چند نوع نوار و قیطان بود به تدریج به گونه دیگر حرفه ها و صنایع دستی موارد استفاده متعدد پیدا کرد و در نتیجه رشته های متنوعی در این صنعت ایجاد شد.
هنر علاقه بندی در بسیاری شهرهای ایران رواج دیرینه خود را از دست داده است، و تنها در شهرهای اصفهان و کاشان و یزد و قم تا دهه پنجاه خورشیدی هنوز علاقه بندی از رونقی نسبی برخوردار بود. در اصفهان بازاری به این نام وجود دارد. در تهران بازار علاقه بندان ازبین رفته و فعالیت های مربوط باین هنر در چند کارگاه خیلی کوچک، محدود شده است.


کلمات دیگر: