تاختن دویدن
تکاوری
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تکاوری. [ ت َ وَ ] ( حامص مرکب ) تاختن. دویدن. تیزرفتاری. سبق :
عید رسید و مهرگان با دو جنیبه بر اثر
هردو جنیبه همعنان در گرو تکاوری.
عید رسید و مهرگان با دو جنیبه بر اثر
هردو جنیبه همعنان در گرو تکاوری.
خاقانی.
کلمات دیگر: