کلمه جو
صفحه اصلی

عیلی

لغت نامه دهخدا

عیلی. [ ع َ لا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عائل. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به عائل شود. || زنی که بر مرده میگرید. ( از اقرب الموارد ).

دانشنامه عمومی

عیلی در عبری یعنی بلندمرتبه از داوران عهد عتیق بود که نام وی در کتاب های سموئیل آمده است. چشم هایش به سبب پیری تار شده بود.پسران عیلی، حفنی و فینحاس نام داشتند. و از بنی بلعال (دسته ای از مطرودین) بودند و «خداوند» آن گونه که در این کتاب های دینی توصیف شده را نپذیرفتند.
کتاب های سموئیل به فارسی.

دانشنامه آزاد فارسی

عیلی (Eli)
در عهد عتیق، کاهنی که معلم دوران کودکی پیامبر اول، سموئیل، بود.


کلمات دیگر: