دهی از دهستان منکور بخش حومه شهرستان مهاباد .
چکو
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چکو. [ چ َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان منکور بخش حومه شهرستان مهاباد که در 55 هزارگزی جنوب باختری مهاباد و36 هزارگزی باختر راه شوسه مهاباد به سردشت واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 107 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه بادین آباد. محصولش غلات ، توتون و حبوبات.شغل اهالی زراعت و گله داری ، صنایع دستی جاجیم بافی وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
دانشنامه عمومی
چکو، روستایی است از توابع بخش وزینه و در شهرستان سردشت استان آذربایجان غربی ایران.
این روستا در دهستان گورک نعلین قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۳۴۲نفر (۵۴ خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان گورک نعلین قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۳۴۲نفر (۵۴ خانوار) بوده است.
wiki: چکو
گویش مازنی
۱خس و خاشاک ۲خرمن ۳غلاف پوک و بی دانه
۱شکوفه ی درختان جنگلی ۲به وعده وفا نکردن ۲به موقع سرکار ...
/chakoo/ خس و خاشاک - خرمن ۳غلاف پوک و بی دانه & شکوفه ی درختان جنگلی - به وعده وفا نکردن - به موقع سرکار حاضر نشدن ۴جوانه
پیشنهاد کاربران
Chekku/در گویش شهرستان بهاباد به مقدارکمی از مایعی چکو گفته می شود. مثال چکویِ آبی، یا چکویِ روغنی. اصل این کلمه از کلمه ی چکه گرفته شده است.
چکو یک نام پسرانه کردی است که به معنی شجاع و زیرک است
چکو اسم پسرانەی کردی است یعنی جنگاور وبە معنی شجاع زیرک هم است
چکو. ( زبان مازنی ) ، [چ با آوای زبر ]، هنگامیکه خوشه های گندم، جو، یا برنج بعلت بیماری، کمبود آب و یا هر دلیل دیگر از دانه تهی و یا اینکه تعداد اندکی دانه داشته باشد کشاورزان مازندرانی به آن محصول ( خوشه ) " چکو " میگویند. " امسال امه بینج چکو هاکرده".
مردآهنی
چکو یعنی بزرگ مرد یا مرد آهنی
کلمات دیگر: