کلمه جو
صفحه اصلی

ارونق

فرهنگ فارسی

از بلوکات مرند

لغت نامه دهخدا

ارونق. [ ] ( اِخ ) از بلوکات مرند، دارای 46 قریه و 20 فرسنگ مسافت است. مرکز آن شبستر، حد شمالی مرند، حد شرقی رود قات ، حد جنوبی ایل مقدم مراغه و حدغربی از بلوک انزاب است. ( جغرافیای سیاسی تألیف کیهان ص 160 ).

پیشنهاد کاربران

ارونق ( ار ونق ) غین وقاف در فارسی نیست. ارونق یک کلمه ی تورکی است. اکثر جای مکانها در تورکی به قاف ختم می شود. مثل. نودوزق. ایلانیق. ایرانق. زرنق. مته نق ( متنق ) . میه نق ( مینقی ) . بافق. زرنق. خرنق. قشلاق. ییلاق. . . . . . .

ارونق تازی شده " آرانک " پارسی و به معنای آران کوچک و یا سزرمین کوچک آریایی است ، آران ، آلان ، به یونانی آبانیا ، به یک ویس ( قوم ) ایرانی گفته می شود که در بخش شمال باختری ایران یعنی جمهوری آذربایجان کنونی و نیز اوستیای امروز باشنده بوده و هستند ، اوستیایی شمالی و جنوبی زیستگاه سرمت ها و آران ها می باشد .
بن مایه : کتاب " نام شهرها و دیه های ایران " نوشته احمد کسروی تبریزی.

کلماتی که آخر آنها ق داردروستای نوق ( رفسنجان ) وامق ییلاق قیشلاق ایرانق زرنق خاروانق شور دره ق سرین ده رق متنق الانق شال وار جیق هیق آلاچیق قاشیق قاتیق تجریق میق منیق یلانیق الن جارق درین درق طوق قویجاق قلعه جوق مونق آروق ایرنق گوکدرق آرموداق ایورق یرنلیق یرزلیق میدان جوق النجق اوچ درق خرم درق اویلق بیرق ورنق الوانق زوارق بوق آونلیق ایشلق نشق هلق بافق در یزد اویلق در ورزقان، نیارق در نمین اردبیل فیروق در خوی برندق در هشت جین اردبیل خرانق در یزد پل مردق در مراغه الازیق در ترکیه نیاق در قزوین، چاراویماق، اهل مرستاق ( مازندران روستای گلیرد، گول یوردی ) دهلیق در ( ورزقان ) آلاجیق ابریق ( تنگ های مسی که سر سفره روی تشت می گذاشتند ) ابلق ( حیوان دو رنگ ، ابلک ) پاتوق قوناق ( مهمان، خانه ی قصر مانند ) خونیق، برزندق، روستای نودوزق در میانه. . روستای کرنق ( آب سفید خلخال، آغ سو ) . . .
11wارونق ( ار ونق ) غین وقاف در فارسی نیست. ارونق یک کلمه ی تورکی است. اکثر جای مکانها در تورکی به قاف ختم می شود. مثل. نودوزق. ایلانیق. ایرانق. زرنق. مته نق ( متنق ) . میه نق ( مینقی ) . بافق. زرنق. خرنق. قشلاق. ییلاق



کلمات دیگر: