بی همه چیز
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
متقلب، نا درست، دغل، بی شرف، بی همه چیز، تقلبامیز
فرهنگ فارسی
که هیچ چیز ندارد از سجایا و محاسن اخلاقی که فاقد سجایای اخلاقی است .
لغت نامه دهخدا
بی همه چیز. [ هََ م َ / م ِ ]( ص مرکب ) ( از: بی + همه + چیز ) ( در تداول عامه ) بی همه چی. که هیچ چیز ندارد از سجایا و محاسن اخلاقی. که فاقد سجایای اخلاقی است. که هیچگونه از اخلاق حسنه در او نیست. آنکه هیچ صفت از صفات خوب ندارد. فاقد همه ٔصفات خوب. فاقد صفات حسنه. دور از اخلاق نیک. که عهدو زنهار و دوستی نداند. سخت بداخلاق. ( یادداشت مؤلف ). || ( ق مرکب ) بی همه چیز میگویم ؛ ( کنایه از ) بی فکری دیگر پنهان کرده از شما. ( یادداشت مؤلف ). || بی قصد استهزاء و یا اضراری. ( یادداشت مؤلف ). || بی شوخی. ( یادداشت مؤلف ).
پیشنهاد کاربران
بی وجود
فقدان صفات نیک
معنی دیگر بی همه چیز ( آس و پاس ) است.
کسی که هیچ چیزی ندارد.
کلمات دیگر: