کلمه جو
صفحه اصلی

گردن کلفت


مترادف گردن کلفت : زورمند، قلچماق، نیرومند، زورگو، قلدر

متضاد گردن کلفت : نزار

فارسی به انگلیسی

tycoon, bully, ruffian, one who uses violence, strong or robust person, roughneck, [adj.] sturdy, in rude health, masculine

sturdy, in rude health, bully, ruffian


bully, masculine, tycoon


فارسی به عربی

ثقیل , شرس

مترادف و متضاد

thug (اسم)
قاتل، ادم کش، گردن کلفت

bully (اسم)
پهلوان پنبه، گوشت، قلدر، گردن کلفت

ruffian (اسم)
وحشی، گردن کلفت، ادم بی شرف، لوطی

hoodlum (اسم)
گردن کلفت، اوباش، لوطی محله

dumpy (اسم)
گردن کلفت

roughneck (اسم)
گردن کلفت، شخص خشن

stiff-necked (صفت)
کله شق، سر سخت، گردن کلفت

stodgy (صفت)
انباشته، قلنبه، گردن کلفت، سنگین، سنگین وکندرو

زورمند، قلچماق، نیرومند ≠ نزار


زورگو، قلدر


فرهنگ فارسی

۱ - آنکه دارای گردنی ستبر است ستبر گردن : ۲ - نیرومند قوی : مرد گردن کلفتی است . ۳ - قلدر زورگوی . ۴ - دشنامی است کسان را : نانجیب موذی گردن کلفت . تا بکی گویی بمحضر حرف مفت ? ( بهار )

فرهنگ معین

( ~ . کُ لُ ) (ص . ) ۱ - نیرومند. ۲ - دارای قدرت اجتماعی یا اقتصادی . مجازاً زورگو.

لغت نامه دهخدا

گردن کلفت. [ گ َ دَ ک ُ ل ُ ] ( ص مرکب ) سطبرگردن. آنکه گردن سطبر دارد. ارقب. ( منتهی الارب ). || دشنامی است : این گردن کلفت ها را به اینجا راه ندهید. || بزرگ باقدرت. || قلدر. زورگو.

فرهنگ عمید

۱. آن که گردنی ستبر دارد، ستبر گردن.
۲. [مجاز] قوی، نیرومند.
۳. [مجاز] دارای موقعیت ممتاز اجتماعی، بانفوذ.

دانشنامه عمومی

گردن کلفت فیلمی به کارگردانی و نویسندگی سعید کامیار ساختهٔ سال ۱۳۴۳ است.
سعید کامیار
شبنم جهانگیری
سیمین
جواد تقدسی
دلیله نمازی
اکبر هاشمی
علی آزاد
غلامرضا سرکوب
عباس مهردادیان
یدالله محمدی نژاد
حسین جهانگیری

جدول کلمات

قلدر

پیشنهاد کاربران

big shot


کلمات دیگر: