کلمه جو
صفحه اصلی

کاشانه


مترادف کاشانه : آشیانه، بیت، خانه، سرا، عریش، کلبه، لانه، مقام، منزل

فارسی به انگلیسی

abode, apartment, cabana, chalet, cottage, habitation, lodge, nest, shack, shanty, hearth, lodging

lodging, cottage


abode, apartment, cabana, chalet, cottage, habitation, lodge, nest, shack, shanty


فارسی به عربی

کوخ

فرهنگ اسم ها

(تلفظ: kāšāne) خانه‌ ؛ آشیانه‌ی جانوران ، لانه ؛ خانه‌ی کوچک و محقر ، رواق .


اسم: کاشانه (دختر) (فارسی) (تلفظ: kāšāne) (فارسی: کاشانه) (انگلیسی: kashane)
معنی: آشیانه ی جانوران، لانه، خانه، خانه ی کوچک و محقر، رواق

مترادف و متضاد

shack (اسم)
خانه، کلبه، کاشانه، خانه کوچک وسردستی ساخته شده

hut (اسم)
خانه کوچک، کلبه، خانه رعیتی، سپنج، کاشانه، الونک، خانه تابستانی

آشیانه، بیت، خانه، سرا، عریش، کلبه، لانه، مقام، منزل


فرهنگ فارسی

خانه، خانه کوچک، خانه زمستانی، آشیانه، کاشان هم گفته شده
( اسم ) ۱ - خان. کوچک سرای محقر : [ گر بکاشان. رندان قدمی خواهی زد نقل شعر شکرین و می بیغش دارم ] . ( حافظ ) ۲ - خان. زمستانی : [ آن کن که بدین وقت همی کردی هر سال خز پوش و بکاشانه رو و صفه فرود آر ] . ( فرخی ) ۳ - ( مطلق ) خانه سرای . ۴ - آشیان. مرغان : [ از مزاج اهل عالم مردمی کم جوی از آنک هرگز از کاشان. کرکس همایی بر نخاست ] . ( خاقانی ) ۵ - رواق : [ در خانه. تو موش بسوراخ درونست او را بچه کار آید کاشانه و ایوان ? ] ( ناصر خسرو ) ۶ - دیوانخانه دیوان عام . ۷ - بالا خانه غرفه .

واحد مستقلی در یک ساختمان


فرهنگ معین

(نِ ) (اِ. ) خانة خرد و کوچک ، خانة زمستانی .

لغت نامه دهخدا

کاشانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) طرز. ( اقرب الموارد ). روق. ( منتهی الارب ). رواق. بیت کالفسطاط. ( اقرب الموارد ). کاشان. خانه زمستانی. خانه. || دارالشفاء. || خانه کوچک. خانه محقر :
آن کن که بدین وقت همی کردی هر سال
خزپوش و بکاشانه رو و صفه فروار.
فرخی.
نشان زندگی عقبی و مرگ جان ستان دنیا
اجل دروازه رحمت عدم کاشانه نیران.
ناصرخسرو.
در خانه تو موش به سوراخ درونست
او را چه بکار آید کاشانه و ایوان.
ناصرخسرو.
یارب خاقانی است بانگ پر جبرئیل
خانه و کاشانه شان باد چو شهر صبا.
خاقانی.
سرمست ز کاشانه بگلزار برآمد
غلغل ز گل و لاله بیکبار برآمد.
سعدی.
از بیابان عدم دی آمده فردا شده
کمتر از عیشی یک امشب کاندرین کاشانه ایم.
سعدی.
چو خلوت در میان آمد نخواهم شمع کاشانه
تمنای بهشتم نیست چون دیدار می بینم.
سعدی.
شمع شب افروزی کاشانه راست
نز پی آتش زدن خانه راست.
امیرخسرو.
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست ؟
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست ؟
حافظ.
|| این لفظ بر آشیانه مرغان نیز اطلاق کنند. ( جهانگیری ) :
از مزاج اهل عالم هر دمی کم جوی از آنک
هرگز از کاشانه کرکس همائی برنخاست.
خاقانی ( ازجهانگیری ).
ظاهراً در اصل بمعنی خانه ای است که شیشه ها را برای روشنی در تابدانهای آن تعبیه کرده باشند مرکب از کاش بمعنی شیشه و آنه که کلمه نسبت است و بعد از آن بمعنی مطلق خانه استعمال یافته حتی که بر آشیانه مرغان نیزآمده. ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

١. خانه.
٢. خانۀ کوچک.
٣. خانۀ زمستانی.
٤. آشیانه، لانه.

دانشنامه عمومی

کاشانه (مجموعه تلویزیونی). کاشانه یک مجموعه تلویزیونی محصول ۱۳۷۸ به کارگردانی قاسم جعفری، نویسندگی حمید نعمت الله، هادی مقدم دوست و تهیه کنندگی قاسم جعفری می باشد که از شبکه ۳ پخش شد. این مجموعه در ۲۶ قسمت ۴۵ دقیقه ای تهیه شد
پژمان بازغی
یکتا ناصر
سحر ذکریا
بهزاد خداویسی
رضا شفیعی جم
سعید آقاخانی
تانیا جوهری
امیرحسین صدیق
زهره فکور صبور
اسماعیل داورفر
نعمت الله گرجی
داود اسدی
نصرالله رادش
روشنک عجمیان
مجید مشیری
علی اوسیوند
حمیرا ریاضی
مهری ودادیان
شهاب عباسی
سحر صباغ سرشت
عباس محبوب
فرزاد حسنی
فرخ لقا هوشمند
اکبر دودکار
فاطمه طاهری
مجید علم بیگی
پروین سلیمانی
محمدعلی ورشوچی
سمیرا سیاح
محسن آراسته
مینا جعفرزاده
بهراد خرازی
میرصلاح حسینی
محمدتقی شریفی
احمد قدکچیان
امیر نوری
آناهیتا آزادپرور
حسن مؤذنی
مهسا مهجور
حامد کلاهداری
احمدرضا اسعدی
رضا منوچهری
زهره صفوی
پروین میکده
علی جاویدفر
لوریک میناسیان
بهناز بستان دوست
سعیده عرب
سوزان عزیزی
آرش نادی
شهرزاد جعفری
کامران فیوضات
توران قادری
نگین بهاردار
ناصر فروغ
مختار سائقی
وجیهه لقمانی
بهزاد مشایخی
مجید مقدم
شیوا خسرومهر
اسماعیل آقاجانی
ناصر ایزدفر
مهناز رضازاده
اسماعیل رضائی
شهرام فرضی پور
رضا حافظی
عسل ابراهیمی
سینا رزمی کناره
مینا رزمی کناره
محمد غنچه
الناز غنچه
پریناز غنچه
احمد تکاوری
مهران روحانی
فاطمه دلربا
حسین داودی
اسماعیل صیدلو
زهرا حسابدار منفرد
اسماعیلی مجید
قاسم بزرگی
زهرا کمره ای
بسام موسوی
لیلا نقدی
نادر محمدی
شهریار کنعانی
فرید سجادی حسینی
اصغر امیدوار خرم
علی دینی
شاداب شهلائی
حمید مددی
طه آران
جمشید صادقیان
فرشته رجائی
سامانیان

فرهنگستان زبان و ادب

{apartment, appartement (fr. )} [عمومی] واحد مستقلی در یک ساختمان

واژه نامه بختیاریکا

شَو لیز؛ لیز وُ لانِه

پیشنهاد کاربران

اپارتمان

بساط پهن کرده، نشست کردن

حضر

باششگاه ، در تاجیکستان به معنی محل اقامت و مسکن


کلمات دیگر: