جرب دار، دله دار، گردار، دارای خالهای جرب مانند
گردار
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - آنکه مبتلی به جرب است . ۲ - آنکه بدنش خارش دارد .
لغت نامه دهخدا
گردار. [ گ َ ] ( نف مرکب ) مبتلا به گر و جرب. مبتلا به خارش. ( از ناظم الاطباء ).
کلمات دیگر: