کلمه جو
صفحه اصلی

کاش


مترادف کاش : ایکاش، بو، کاشکی، لیت

فارسی به انگلیسی

wish, would

I wish, O that!


فارسی به عربی

اذا

مترادف و متضاد

if (حرف ربط)
چه، اگر، چنانچه، ایا، کاش، هر گاه، خواه، هر وقت، ای کاش، بفرض

ایکاش، بو، کاشکی، لیت


فرهنگ فارسی

کاچ، کاشک، کاشکی:کلمهای است که درمقام خواهش و آرزووطلب چیزی بطریق آرزومیگویند، کاچ:شیشه، آبگینه
( اسم ) شیشه آبگینه .
اطلاق به گماشته ای می شود که مواظب ذخایر آشپزخانه یا سفره شاهی است

فرهنگ معین

(شب جم . ) واژه ای برای بیان آرزوها.

لغت نامه دهخدا

کاش . (اِخ ) مخفف کاشان و آن شهری است معروف از عراق . (برهان ). نام شهرولایت کاشان . (ناظم الاطباء). و رجوع به کاشان شود.


کاش. ( ق ) بمعنی کاشکی بود. ( صحاح الفرس ). بمعنی کاشکی است که کلمه ای باشد از اسمای ترجی و تمنی که خواهش و آرزو و حسرت است و در محل طلب چیزی به طریق آرزو گویند و بمعنی افسوس و تأسف هم آمده. ( برهان ). لعل و آن کلمه ای است جهت امید و ترس و شک. ( منتهی الارب ). ای کاش. کاچ. کاج. خداکند. ان شأاﷲ. چه بهتر بود. چه بهتر باشد. موفق شوید. لیت. بوک. بوکه. بود آیا که :
کاش آن بخشم رفته ما آشتی کنان
بازآمدی که دیده مشتاق بر در است.
سعدی.
ای کاش برفتادی برقع ز روی لیلی
تا مدعی نبودی مجنون مبتلا را.
سعدی.
کاش بیرون نیامدی سلطان
تا ندیدی گدای بازارش.
سعدی.
کاش آنانکه عیب من جستند
رویت ای دلستان بدیدندی.
سعدی.
کاش آنروز که در پای تو شد خار اجل
دست گیتی بزدی تیغ هلاکم بر سر.
( گلستان ).
خلقی ز پی من و تو در گفتارند
چون نام من و تو بر زبانها آرند
گویند فلانی و فلانی یارند
ای کاش چنان بدی که می پندارند.
( از صحاح الفرس ).
|| ( اِ ) شیشه و آبگینه. ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ). به این معنی مفرس کاج است که لفظ هندی باشد بتبدیل جیم فارسی به شین. ( غیاث ). و رجوع به کاشی شود.

کاش. ( اِخ ) مخفف کاشان و آن شهری است معروف از عراق . ( برهان ). نام شهرولایت کاشان. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به کاشان شود.

کاش. ( اِ ) در کلمه مرکب «حوائج کاش » اطلاق به گماشته ای میشود که مواظب ذخائر آشپزخانه یا سفره شاهی است. «دوساسی » به این معنی پی نبرده و حتی آن را در عبارتی از نوشته مقریزی که در بولاق بچاپ رسیده غلط خوانده و بجای «کاش « »کاس » دانسته و من هم بهیچوجه نتوانستم اصل آن را بدانم و در این باب با آقای «فولرس » مشورت کردم و وی در جواب گفت : «کاش » مصحف کلمه عربیست مأخوذ از «خواجه » که فارسی است و بصعوبت میتوان بدان پی برد. نیز مقایسه شود با کلمه «خوشکاشه ». ( ذیل قوامیس عرب ، تألیف دزی ج 2 ص 435 ).

کاش . (اِ) در کلمه ٔ مرکب «حوائج کاش » اطلاق به گماشته ای میشود که مواظب ذخائر آشپزخانه یا سفره ٔ شاهی است . «دوساسی » به این معنی پی نبرده و حتی آن را در عبارتی از نوشته ٔ مقریزی که در بولاق بچاپ رسیده غلط خوانده و بجای «کاش « »کاس » دانسته و من هم بهیچوجه نتوانستم اصل آن را بدانم و در این باب با آقای «فولرس » مشورت کردم و وی در جواب گفت : «کاش » مصحف کلمه ٔ عربیست مأخوذ از «خواجه » که فارسی است و بصعوبت میتوان بدان پی برد. نیز مقایسه شود با کلمه ٔ «خوشکاشه ». (ذیل قوامیس عرب ، تألیف دزی ج 2 ص 435).


کاش . (ق ) بمعنی کاشکی بود. (صحاح الفرس ). بمعنی کاشکی است که کلمه ای باشد از اسمای ترجی و تمنی که خواهش و آرزو و حسرت است و در محل طلب چیزی به طریق آرزو گویند و بمعنی افسوس و تأسف هم آمده . (برهان ). لعل و آن کلمه ای است جهت امید و ترس و شک . (منتهی الارب ). ای کاش . کاچ . کاج . خداکند. ان شأاﷲ. چه بهتر بود. چه بهتر باشد. موفق شوید. لیت . بوک . بوکه . بود آیا که :
کاش آن بخشم رفته ٔ ما آشتی کنان
بازآمدی که دیده ٔ مشتاق بر در است .

سعدی .


ای کاش برفتادی برقع ز روی لیلی
تا مدعی نبودی مجنون مبتلا را.

سعدی .


کاش بیرون نیامدی سلطان
تا ندیدی گدای بازارش .

سعدی .


کاش آنانکه عیب من جستند
رویت ای دلستان بدیدندی .

سعدی .


کاش آنروز که در پای تو شد خار اجل
دست گیتی بزدی تیغ هلاکم بر سر.

(گلستان ).


خلقی ز پی من و تو در گفتارند
چون نام من و تو بر زبانها آرند
گویند فلانی و فلانی یارند
ای کاش چنان بدی که می پندارند.

(از صحاح الفرس ).


|| (اِ) شیشه و آبگینه . (غیاث ) (ناظم الاطباء). به این معنی مفرس کاج است که لفظ هندی باشد بتبدیل جیم فارسی به شین . (غیاث ). و رجوع به کاشی شود.

فرهنگ عمید

در هنگام خواهش، آرزو، و طلب چیزی به کار می رود: کاش کآن روز که در پای تو شد خار اجل / دست گیتی بزدی تیغ هلا کم بر سر (سعدی: ۱۴۳ )، کاش آن به خشم رفتهٴ ما آشتی کنان / بازآمدی که دیدۀ مشتاق بر در است (سعدی۲: ۳۳۹ ).
شیشه، آبگینه.

در هنگام خواهش، آرزو، و طلب چیزی به کار می‌رود: ◻︎ کاش کآن روز که در پای تو شد خار اجل / دست گیتی بزدی تیغ هلا کم بر سر (سعدی: ۱۴۳)، ◻︎ کاش آن به‌خشم‌رفتهٴ ما آشتی‌کنان / بازآمدی که دیدۀ مشتاق بر در است (سعدی۲: ۳۳۹).


شیشه؛ آبگینه.


دانشنامه عمومی

کاش (هندی: Kaash) فیلمی هندی است که در سال ۱۹۸۷ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به جکی شروف، دیمپل کاپادیا و انوپم کهیر اشاره کرد.

گویش مازنی

پسوندی در مقام کشنده و نابودکننده


/kaash/ پسوندی در مقام کشنده و نابودکننده

واژه نامه بختیاریکا

باها

پیشنهاد کاربران

معنی کاش هیچوقت اذا نمیشه. . اذا بمعنی اگر است. . اذا ( اگر ) معنی کاش هم . اتمنا. یالیت.

کاش :آرزو کردن - این کلمه درسانسکریت ish و درانگلیسی wish و درزبان ترکی استامبولی ( keshki ) تلفظ می شود.

I will use a translator to speak to you in persian

افسوس بر فرصت از دست رفته

اقا � اذا � میشه اگر ، هرگاه .

در موقع طلب کردن چیزی یا آرزوی رسیدن به چیزی به کار می رود حالا چه زمان آن گذشته باشد و آن چیز ار دست رفته باشد یا زمان آن نگذشته باشد و فرصت باشد.


کلمات دیگر: