مترادف کاسه لیس : ریزه خوار، سورچران، طفیلی، پرخور، شکمباره، شکمو، پخته خوار، مفتخور، چاپلوس، چرب زبان، متملق
کاسه لیس
مترادف کاسه لیس : ریزه خوار، سورچران، طفیلی، پرخور، شکمباره، شکمو، پخته خوار، مفتخور، چاپلوس، چرب زبان، متملق
فارسی به انگلیسی
fawner, parasite, servile, slavish, supple, toady
sycophant, sponger
مترادف و متضاد
ریزهخوار، سورچران، طفیلی
پرخور، شکمباره، شکمو
پختهخوار، مفتخور
چاپلوس، چربزبان، متملق
چاپلوس، متملق، کاسه لیس
بادنجان دور قاب چین، کاسه لیس
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - آنکه ته ماند. کاس. غذا را لیسد : [ لاف کیشی کاسه لیسی طبل خوار بانگ طبلش رفته اطراف دیار ] . ( مثنوی ) ۲ - پرخور شکم خواره . ۳ - طفیلی سور چران سوری ریزه خوار : [ دل بر افروزان ازان نور جلی چند باشی کاسه لیس بو علی ? ] ( بهائ الدین عاملی ) ۴ - متملق چاپلوس .
فرهنگ معین
( ~ . ) (ص فا. ) چاپلوس ، متملق .
لغت نامه دهخدا
کاسه لیس. [ س َ / س ِ ] ( نف مرکب ) مردم گرسنه و فقیر که آنچه در بن کاسه بماند با انگشت و زبان لیسند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). پرخور و شکم خواره را گویندو فقیر و گدا را نیز گفته اند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). لعاس. لحاس. ( ربنجنی ). انگل. بشتام. طفیلی. سورچران. سوری. کاسه کجا برم. نیزه باز. اکول :
حسد چه میبری ای کاسه لیس بر بسحاق
برنج زرد و عسل روزی خداداد است.
چند باشی کاسه لیس بوعلی.
تغاری بشکند ماستی بریزد
جهان گردد بکام کاسه لیسان.
توش خداوند و ولینعمت نویس.
بانگ طبلش رفته اطراف دیار.
حسد چه میبری ای کاسه لیس بر بسحاق
برنج زرد و عسل روزی خداداد است.
بسحاق اطعمه.
دل برافروزان از آن نور جلی چند باشی کاسه لیس بوعلی.
بهاءالدین عاملی.
|| مردم دون همت و خوش آمدگوی. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ).مردم رذل و متملق را گویند. قدح لیس هم آمده. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) : تغاری بشکند ماستی بریزد
جهان گردد بکام کاسه لیسان.
( از امثال و حکم دهخدا ).
رو به پیش کاسه لیس ای دیگ لیس توش خداوند و ولینعمت نویس.
مولوی.
لاف کیشی کاسه لیسی طبل خواربانگ طبلش رفته اطراف دیار.
مولوی.
فرهنگ عمید
١. آن که ته ماندۀ غذا را در کاسه می لیسد: حسد چه می بری ای کاسه لیس بر بسحاق / برنج زرد و عسل روزی خداداد است (بسحاق اطعمه: ۱۰۳ ).
۲. [مجاز] گرسنه.
۳. [مجاز] پرخور و حریص.
۴. [مجاز] پست فطرت.
۵. [مجاز] چاپلوس.
۶. [قدیمی، مجاز] گدا.
۲. [مجاز] گرسنه.
۳. [مجاز] پرخور و حریص.
۴. [مجاز] پست فطرت.
۵. [مجاز] چاپلوس.
۶. [قدیمی، مجاز] گدا.
کلمات دیگر: