کلمه جو
صفحه اصلی

لعاب دادن

فارسی به انگلیسی

to glaze or enamel, to embellish, to enrich with details

فارسی به عربی

صقیل , مینا

مترادف و متضاد

glaze (فعل)
براق کردن، صیقل کردن، لعاب دادن، بینور و بیحالت شدن، لعابی کردن

enamel (فعل)
مینا ساختن، میناکاری کردن، لعاب دادن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) تزیین سفال و کاشی و نفوذ ناپذیرساختن آنها بوسیل. ایجاد پوششی از لعاب که بدین ترتیب انجام میگیرد : لعاب را بروی کاشی یا سفال میریزند یا پخش میکنند و یا بوسیل. قلم مو آنرا نقش مینمایند . اگر شئ موردنظر کوچک باشد میتوان آنرا داخل لعاب فرو برد . معمولا شئ خشن را پیش از لعاب دادن با پوششی از مخلوط گل سایید. نرم با کتیرا که با آب مخلوط شده وبصورت مایع در آمده است میپوشانند.


کلمات دیگر: