کاسه ٔ زانو
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
رضفة
مترادف و متضاد
سر خر، کاسه زانو، استخوان کشگک
سر خر، کاسه زانو، استخوان کشکک، طشت کوچک
کاسه زانو، استخوان کشگک
کاسه زانو، پوشش سپر مانند جانوران، پوسته استخوانی، سپر دراز یا تخم مرغی روم قدیم
فرهنگ فارسی
آئینه زانو
لغت نامه دهخدا
کاسه زانو. [ س َ / س ِ ی ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آئینه زانو. رضفه. رجوع به رضفه شود :
جام جم آئینه دار کاسه زانوی ماست
ما چو طفلان هر طرف بهر تماشامیرویم.
ز آنکه می آید زیاد از کاسه زانوی ما.
مستی من ز کاسه زانوست.
جام جم آئینه دار کاسه زانوی ماست
ما چو طفلان هر طرف بهر تماشامیرویم.
صائب.
ساغر کف را نصیبی زین می محنت رسیدز آنکه می آید زیاد از کاسه زانوی ما.
ابوطالب کلیم ( از آنندراج ).
چون بفکر تو سر کشم در جیب مستی من ز کاسه زانوست.
میرزا عبدالغنی ( از آنندراج ).
پیشنهاد کاربران
کشکک
کلمات دیگر: