لخت کردن
فارسی به انگلیسی
to strip(of one's clothes), to rob, to fleece
denude, dismantle, strip, rob, undress
فارسی به عربی
اسرق , بندقیة , جلد , سریة , عزم
مترادف و متضاد
ربودن، دزدیدن، سرقت کردن، دستبرد زدن، غارت کردن، لخت کردن، چاپیدن
چیدن، کشیدن، کندن، گلچین کردن، لخت کردن، بصدا در اوردن، ناگهان کشیدن
ازردن، بستوه اوردن، ویران کردن، غارت کردن، لخت کردن، چاپیدن
جستجو کردن، چپاول کردن، غارت کردن، لخت کردن، زیاد کاوش کردن
غارت کردن، لخت کردن، بیغما بردن، اخراج کردن یا شدن، در کیسه ریختن
برهنه کردن، تهی کردن، لخت کردن، چاک دادن، محروم کردن از
پوست کندن، لخت کردن، با پوست پوشاندن
گود کردن، لخت کردن
لخت کردن، پشم چیدن از، چاپیدن، گوش بریدن، سروکیسه کرد ن
دزدیدن، لخت کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱- برهنه کردن عریان ساختن . ۲ - گرفتن دزد و رواهزن هم. اموال و البس. کسی یا کاروانی را .
از جامه بر آوردن برهنه کردن
از جامه بر آوردن برهنه کردن
لغت نامه دهخدا
لخت کردن. [ ل ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) از جامه برآوردن. برهنه کردن.
- لخت کردن کاروان ؛ ستدن دزد همه اموال آنان را به ستم. گرفتن قاطع طریق همه چیز کاروانی را تا جامه های تن او را. ربودن دزد جامه و کالای کاروان را.
- لخت کردن کاروان ؛ ستدن دزد همه اموال آنان را به ستم. گرفتن قاطع طریق همه چیز کاروانی را تا جامه های تن او را. ربودن دزد جامه و کالای کاروان را.
واژه نامه بختیاریکا
لتنیدِن
کلمات دیگر: