کامروایی. [ رَ ] ( حامص مرکب ) تمتع. کامیابی و برخورداری و رسیدن به آرزو. ( ناظم الاطباء ). پیروزی و غلبه و خوشبختی :
شادیش باد وکامروایی و مهتری
پایندگی سعادت و پیوستگی ظفر.
فرخی.
بی خدمت و بی جهد به نزد ملک شرق
کس را نبود مرتبت و کامروایی.
منوچهری.
نی ، گوشه و کنجی و کتابی بر عاقل
بهترز بسی گنج و بسی کامروایی.
انوری.