لب ریز شدن
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
مرور کردن، لبریز شدن، زیر گرفتن
کمک کردن، لبریز شدن
تجاوز کردن، لبریز شدن
لبریز شدن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱- پرشدن . ۲- ریختن مظروف از سر ظرف در وقتی که بیش از گنجایش ظرف باشد .
لغت نامه دهخدا
لب ریز شدن. [ ل َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) فیضان. ریختن مظروف و بیشتر مایع از ظرف چون بیش از اندازه باشد.
- جام صبرلبریز شدن ؛ ناشکیبا گشتن. بیش تاب نداشتن. صبر به آخر رسیدن.
- کاسه صبر کسی لبریز شدن ؛ برسیدن شکیب او.
- پیمانه عمر کسی لب ریز شدن ؛ برسیدن اجل او : چون پیمانه عمر او لب ریز شد...( تاریخ شاهی احمد یادگار ص 271 ).
- جام صبرلبریز شدن ؛ ناشکیبا گشتن. بیش تاب نداشتن. صبر به آخر رسیدن.
- کاسه صبر کسی لبریز شدن ؛ برسیدن شکیب او.
- پیمانه عمر کسی لب ریز شدن ؛ برسیدن اجل او : چون پیمانه عمر او لب ریز شد...( تاریخ شاهی احمد یادگار ص 271 ).
پیشنهاد کاربران
سر رفتن
لب پر زدن. [ ل َ پ َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) لپرزدن. با حرکت دادن ظرفی مقداری از مایع که در آن است بیرون ریختن. فروریختن کمی از آب یا مایعی دیگر ازلب ظرفی ، گاه جنبیدن یا حرکت دادن آن. از لب کاسه وجز آن ریختن آب برای حرکتی که به ظرف داده باشند.
کلمات دیگر: