( صفت ) مرکوبی که سمی سخت دارد پولاد سنب : [ سیه چشم و بور ابرش و گاو دم سیه خایه و تند و پولاد سم .] ( فردوسی )
پولادسم
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پولادسم. [ س ُ ] ( ص مرکب ) که سمی سخت دارد :
سیه چشم و بور ابرش و گاو دم
سیه خایه و تندو پولادسم.
که در گنبد از گرد شد ماه گم.
سیه چشم و بور ابرش و گاو دم
سیه خایه و تندو پولادسم.
فردوسی.
چنان تاخت ارغون ؟ پولادسم که در گنبد از گرد شد ماه گم.
اسدی.
فرهنگ عمید
اسبی که سم های سخت دارد.
کلمات دیگر: