کلمه جو
صفحه اصلی

مانیفست حزب کمونیست

دانشنامه عمومی

مانیفست کمونیست (یا بیانیهٔ کمونیست، در اصل مانیفست حزب کمونیست) یک جزوه سیاسی است که در سال ۱۸۴۸ توسط فیلسوفان آلمانی، کارل مارکس و فردریش انگلس، منتشر شد. این اثر به درخواست اتحادیه کمونیست ها و برای اولین بار در لندن (به آلمانی تحت عنوان Manifest der Kommunistischen Partei) به انتشار رسید؛ درست در زمانی که انقلاب های ۱۸۴۸ در حال شعله ور شدن بودند. مانیفست بعدها به عنوان یکی از تاثیرگذارترین اسناد سیاسی جهان به رسمیت شناخته شد. این اثر رویکردی تحلیلی بر مبارزه طبقاتی (به صورت تاریخی و در زمانه معاصر)، تعارضات سرمایه داری و شیوه تولید کاپیتالیستی است، بیش از آنکه پیش بینی ای از فرم های بالقوه کمونیسم در آینده ارائه کند.
Adoratsky, V. (1938). The History of the Communist Manifesto of Marx and Engels. New York: International Publishers.
Hobsbawm, Eric (2011). "On the Communist Manifesto". How To Change The World. Little, Brown. pp. 101–120. ISBN 978-1-4087-0287-1.
Hunt, Tristram (2009). Marx's General: The Revolutionary Life of Friedrich Engels. Metropolitan Books.
Schumpeter, Joseph (1997) . Ten Great Economists: From Marx to Keynes. London: Routledge. ISBN 978-0-415-11079-2.
Schumpeter, Joseph A. (June 1949). "The Communist Manifesto in sociology and economics". Journal of Political Economy. 57 (3): 199–212. doi:10.1086/256806. JSTOR 1826126.
مانیفست کمونیست بیانگر نظریات اجمالی مارکس و انگلس در مورد ماهیت جامعه و سیاست است، برای مثال به قلم خودشان «تاریخ تمام جوامع موجود، تاریخ مبارزات طبقاتی بوده است». این جزوه همچنین حاوی ایده های اجمالی شان پیرامون چگونگی جایگزینی غایی جامعهٔ کاپیتالیستی زمانه شان با سوسیالیسم است. در اواخر متن بیانیه، نویسندگان خواستار «واژگون ساختن تمامیت نظام اجتماعی موجود، از راه جبر» می شوند، که به عنوان توجیهی برای انقلاب های کمونیستی در سراسر جهان استفاده شد. در سال ۲۰۱۳، مانیفست کمونیست به همراه سرمایه، جلد ۱، اثر مارکس، در برنامهٔ حافظهٔ جهانی یونسکو به ثبت رسید.
مانیفست کمونیست شامل یک مقدمه، چهار بخش و در نهایت یک جمع بندی کوتاه است. مقدمه با اعلام صریح این نکته آغاز می شود که: «شبحی در اروپا در گشت و گذار است - شبح کمونیسم. همه نیروهای اروپای کهن برای تعقیب مقدس این شبح متحد شده اند.» و تصریح می کند که تمامی احزاب در اروپا- هم احزاب دولتی و هم احزاب اپوزیسیون- یکدیگر را به «انگ کمونیسم» متهم می کنند. این موضوع نویسندگان بیانیه را به این نتیجه می رساند که قدرت های موجود کمونیسم را به عنوان یک قدرت به رسمیت می شناسند. در ادامه، متن مقدمه کمونیست ها را برمی انگیزد تا دیدگاه ها و اهدافشان را به روشنی منتشر کنند و ترغیبشان می کند تا «در مقابل افسانه شبح کمونیسم، مانیفست حزب خود را قرار دهند.»
بخش نخست مانیفست، «بورژواها و پرولتارها»، مختص تشریح شکل گیری ماتریالیستی تاریخ است، که «تاریخ همه جوامع تا کنون، تاریخ مبارزات طبقاتی بوده است.» جوامع همواره به شکل اکثریتی سرکوب شده به زیر یوغ استعمار اقلیتی سرکوبگر درآمده اند. در نظام سرمایه داری، طبقه کارگر صنعتی، یا پرولتاریا، درگیر مبارزه طبقاتی علیه بورژوازی یا همان صاحبان ابزار تولید می شود. این مبارزه همانند گذشته، به انقلابی منجر خواهد شد که یا ساخت جامعه را تغییر می دهد، یا به «فنای مشترک طبقات متخاصم» می انجامد. بورژوازی از طریق «تحولات لاینقطع در تولید، تزلزل بلا انقطاع کلیهٔ اوضاع و احوال اجتماعی» و فروپاشیدن قدرت های کهن فئودالیسم تبدیل به طبقه مسلط اجتماع شده است. بورژوازی دائماً در حال بهره کشی از نیروی کار پرولتاریا و در نتیجه سودآوری و انباشت سرمایه است. هرچند، بورژوازی با این کار «گور خود را حفر می کند»؛ پرولتاریا ناگزیر از ظرفیت خود آگاه خواهد شد و از طریق انقلاب به قدرت خواهد رسید و بورژوازی را برخواهد انداخت.

نقل قول ها

مانیفست حزب کمونیست (به آلمانی: Manifest der Kommunistischen Partei) اثری سیاسی است که در قرن نوزدهم توسّط کارل مارکس و فردریک انگلس نوشته شده است. این کتاب اوّلین بار در ۲۱ فوریه ۱۸۴۸ منتشر شد و از آن هنگام تاکنون یکی از تأثیرگذارترین متن های سیاسی دنیا به شمار می رود.
• «کارگران تمام کشورها متحد شوید!»• «بسیاری از برانگیزندگی کتاب ناشی از این ایده است که قلمرو گسترده ای از پدیده های مدرن با هم در ارتباط اند. بعضی مواقع، مارکس می کوشد ارتباط ها را توضیح دهد. در مواقع دیگری، او فقط برخی چیزها را نزدیک چیزهای دیگری قرار می دهد و آن را رها می کند تا خودمان از ارتباط شان سردربیاوریم.» -> مارشال برمن
• «بخش نخست مانیفست شامل بسیار بندهایی شبیه اینهاست که با طنین شدیدی ابراز شده است. معاصران مارکس اینها را نادیده نگرفتند و برخی از رادیکال های نزدیک به او، مثل پرودون و باکونین، تقدیر او را از سرمایه داری خیانت به قربانیان آن خواندند. این اتهام که امروزه نیز شنیده می شود شایسته پاسخی جدی است. مارکس از سرمایه داری متنفر است. اما در عین حال می اندیشد که سرمایه داری دستاوردهای واقعی عظیم – نه تنها مادی که معنوی نیز - به همراه داشته است و او می خواهد این دستاوردها به جای اینکه در انحصار طبقه حاکم کوچکی باشد میان همگان توزیع شده و هرکسی از آنها بهره مند شود. این بسیار متفاوت است از خشم توتالیتر که معرف رادیکال هایی است که می خواهند سرمایه داری را با همه پیامدهای آن حذف کنند.» -> مارشال برمن
• «محبوب ترین داستانم را دربارهٔ ... مربوط می شود به هانس مورگنتائو ... پدر او، پزشکی در منطقه کارگرنشین شهر کوبورگ (Coburg) (او می گفت غالباً معدن کار بودند)، دیگر، پسرش را برای کار با خودش می برد. بسیاری از بیماران او از بیماری سل می مردند. در آن سال ها پزشک نمی توانست کار زیادی برای نجات زندگی شان انجام دهد. اما می توانست به آنان کمک کند که بزرگ منشانه بمیرند. در کوبورگ بسیاری مردم محتضر درخواست می کردند که با کتاب مقدس دفن شوند. اما وقتی پدر مورگنتائو از کارگران همشهری اش آخرین درخواست شان را می پرسید بسیاری از آنان می گفتند که به جای کتاب مقدس می خواهند با دفن شوند. آنان از دکتر تمنا می کردند مراقب باشند نسخه پاکیزه ای از کتاب همراه آنان باشد و مراقب باشند که کشیشان دزدکی وارد نشوند و در آخرین دقیقه کتاب را پنهانی عوض نکنند.»مارشال برمن -> مانیفست
• «درحالی که «مانیفست کمونیست» بر نقش ترقی خواهانه بورژوازی از نظر تاریخی تأکید دارد، «سرمایه» بیشتر گرایش دارد به محکوم کردن رسوایی های سیستم. تقابل معمول میان یک مارکس جوان «اخلاقی» و یک مارکس «علمی» سال های بزرگسالی ناتوان از شرح این رشد است.» -> میشل لووی


کلمات دیگر: