محمود برآبادی. محمود برآبادی (زادۀ ۱۳۳۱، سبزوار) نویسنده ایرانی عرصۀ ادبیات کودک و نوجوان است.
حماسه کوچی
سیل
هزارپا
داستان گل سرخ
آغاز
آن کس که حقیقت را می داند
بهاری دیگر
آتش زیر خاکستر
بالایی ها و پایینی ها
دنیای کوچک جوجه تنبل
مشهدی حسن آسیابان ما است
یادهای کودکی
تصویرها چگونه جان گرفتند
سه قصه
دو قصه
جوجه تنبل
توپ احمد
لباس ورزشی رضا
اشتباه منیژه
امتحان بنفشه
مینا و عروسکش
آبنبات چوبی
فرفره کاغذی
کاسه چینی مادربزرگ
کیف احمد
شوخی
دوچرخه سواری در خیابان
بازی خطرناک
داستان تاریخی
پدربزرگ ستاره
آبگیر و مرغابی ها
بچه ها در خیابان
بچه ها مواظب باشید
بچه ها در ترافیک
میکروسکوپ
پروانه های سپید
علاءالدین و چراغ جادو (بازنویسی)
قائم مقام فراهانی (زندگی نامه)
ابن سینا (زندگی نامه)
لبخند با بزرگان
لبخند با بزرگان (جلد ۲)
کارمند نمونه
عبدالرحمن جامی (زندگی نامه)
حکایت های شیرین از گنجینۀ ادب پارسی
آبچلیک پاکوتاه
عین القضات همدانی (زندگی نامه)
امیراسماعیل سامانی
ابوریحان بیرونی (جلد ۱، ۱۳۸۸، انتشارات مدرسه)
ابوریحان بیرونی (جلد ۲، ۱۳۸۹، انتشارات مدرسه)؛ براساس این مجموعه، یک پویانمایی نیز تولید خواهد شد.
افسانه های مردم ایران
سرداران نامی ایران (۵ جلد)
سامسون (بازنویسی از تاریخ طبری)
روزهای آبی
الفبای شهر (مجموعه مقالات)
عاقبت لوطی صالح (۱۳۸۹)
دوچرخه سواری ایمن (۱۳۸۹)
فرهنگ ترافیک برای کودکان و نوجوانان (۱۳۸۹)
برآبادی در سال ۱۳۳۱ در سبزوار به دنیا آمد. در دوران مدرسه خانواده او چند بار کوچ کردند و پس از مدتی در دروازه عراق در غرب سبزوار ساکن شدند، او نیز در مغازه بقالی و عطاری پدر خود، مشغول به کار شد. در این دوران نخستین سوژه داستان نویسی در او شکل گرفت. وی ماجرای دزدی پسربچه ای به نام یوسف را که شاگرد پدر او بود، با نام « داستان عبرت » در روزنامه دیواری مدرسه نوشت که از آن استقبال شد و حتی معلم انشایش از او خواست نویسندگی را ادامه دهد. به این ترتیب او این کار را با تنظیم روزنامه دیواری برای دیگر مدارس و نوشتن داستان هایی تازه دنبال کرد.
با ورود به دبیرستان دکتر غنی در ۱۲ سالگی، برآبادی به خبرنگاری برای مجلۀ اطلاعات دختران و پسران مشغول و به این ترتیب پایش به محافل و مجامع سبزوار برای کسب خبر باز شد. در همین دوران خواندن ماهنامه « پیک سبزوار » که برادرش از نویسندگان آن بود، او را با شاعرانی مانند حمید سبزواری آشنا کرد. او علاوه بر این به کرایه کتاب، خواندن داستان و آشنایی با ادبیات داستانی معاصر ایران نیز می پرداخت.
او هم چنین در کودکی و در شب های پرستاره سبزوار، در نبود رسانه های نوین مانند رادیو و تلویزیون، به شنیدن داستان هایی می پرداخت که در مراسم اوسنه خوانی یا افسانه خوانی توسط بزرگ تر ها، ازجمله پدر خودش خوانده می شد.
حماسه کوچی
سیل
هزارپا
داستان گل سرخ
آغاز
آن کس که حقیقت را می داند
بهاری دیگر
آتش زیر خاکستر
بالایی ها و پایینی ها
دنیای کوچک جوجه تنبل
مشهدی حسن آسیابان ما است
یادهای کودکی
تصویرها چگونه جان گرفتند
سه قصه
دو قصه
جوجه تنبل
توپ احمد
لباس ورزشی رضا
اشتباه منیژه
امتحان بنفشه
مینا و عروسکش
آبنبات چوبی
فرفره کاغذی
کاسه چینی مادربزرگ
کیف احمد
شوخی
دوچرخه سواری در خیابان
بازی خطرناک
داستان تاریخی
پدربزرگ ستاره
آبگیر و مرغابی ها
بچه ها در خیابان
بچه ها مواظب باشید
بچه ها در ترافیک
میکروسکوپ
پروانه های سپید
علاءالدین و چراغ جادو (بازنویسی)
قائم مقام فراهانی (زندگی نامه)
ابن سینا (زندگی نامه)
لبخند با بزرگان
لبخند با بزرگان (جلد ۲)
کارمند نمونه
عبدالرحمن جامی (زندگی نامه)
حکایت های شیرین از گنجینۀ ادب پارسی
آبچلیک پاکوتاه
عین القضات همدانی (زندگی نامه)
امیراسماعیل سامانی
ابوریحان بیرونی (جلد ۱، ۱۳۸۸، انتشارات مدرسه)
ابوریحان بیرونی (جلد ۲، ۱۳۸۹، انتشارات مدرسه)؛ براساس این مجموعه، یک پویانمایی نیز تولید خواهد شد.
افسانه های مردم ایران
سرداران نامی ایران (۵ جلد)
سامسون (بازنویسی از تاریخ طبری)
روزهای آبی
الفبای شهر (مجموعه مقالات)
عاقبت لوطی صالح (۱۳۸۹)
دوچرخه سواری ایمن (۱۳۸۹)
فرهنگ ترافیک برای کودکان و نوجوانان (۱۳۸۹)
برآبادی در سال ۱۳۳۱ در سبزوار به دنیا آمد. در دوران مدرسه خانواده او چند بار کوچ کردند و پس از مدتی در دروازه عراق در غرب سبزوار ساکن شدند، او نیز در مغازه بقالی و عطاری پدر خود، مشغول به کار شد. در این دوران نخستین سوژه داستان نویسی در او شکل گرفت. وی ماجرای دزدی پسربچه ای به نام یوسف را که شاگرد پدر او بود، با نام « داستان عبرت » در روزنامه دیواری مدرسه نوشت که از آن استقبال شد و حتی معلم انشایش از او خواست نویسندگی را ادامه دهد. به این ترتیب او این کار را با تنظیم روزنامه دیواری برای دیگر مدارس و نوشتن داستان هایی تازه دنبال کرد.
با ورود به دبیرستان دکتر غنی در ۱۲ سالگی، برآبادی به خبرنگاری برای مجلۀ اطلاعات دختران و پسران مشغول و به این ترتیب پایش به محافل و مجامع سبزوار برای کسب خبر باز شد. در همین دوران خواندن ماهنامه « پیک سبزوار » که برادرش از نویسندگان آن بود، او را با شاعرانی مانند حمید سبزواری آشنا کرد. او علاوه بر این به کرایه کتاب، خواندن داستان و آشنایی با ادبیات داستانی معاصر ایران نیز می پرداخت.
او هم چنین در کودکی و در شب های پرستاره سبزوار، در نبود رسانه های نوین مانند رادیو و تلویزیون، به شنیدن داستان هایی می پرداخت که در مراسم اوسنه خوانی یا افسانه خوانی توسط بزرگ تر ها، ازجمله پدر خودش خوانده می شد.
wiki: محمود برآبادی