کلمه جو
صفحه اصلی

ماکس هورکهایمر

دانشنامه عمومی

ماکس هورکهایمر (به آلمانی: Max Horkheimer) فیلسوف آلمانی و از اعضای مکتب فرانکفورت بود.هگل، کانت، مارکس،نیچه، شوپنهاور
ماکس هورکهایمر در ۱۸۹۵ در خانوده ای یهودی در اشتوتگارت در آلمان به دنیا آمد. او تنها فرزند بابتا و موسی هورکهایمر بود. در ۱۹۱۷ برای مدت کوتاهی به ارتش پیوست و دو سال بعد تحصیل روان شناسی و فلسفه را در مونیخ آغاز کرد. سپس به فرانکفورت رفت و زیر نظر هانس کورنلیوس تحصیلات خود را ادامه داد. در ۱۹۲۲ دکترای فلسفه گرفت و به مدت سه سال دستیار کورنلیوس بود و همان زمان بود که دوستی پایدار او با آدورنو آغاز شد. در سال ١٩٢٥ دکتری خود را با رساله ممتازی درباره ی سومین نقادی کانت گرفت.در سال ١٩٢٨ بعد از سال ها دلدادگی با رز مایدن ریکهر که زمانی منشی پدرش بود و هشت سال از او بزرگتر بود، ازدواج کرد.در همان سال تدریس فلسفه سیاسی را در دانشگاه فرانکفورت را نیز آغاز کرد.
اواخر دههٔ بیست، هورکهایمر به ریاست انجمن پژوهش های اجتماعی فرانکفورت رسید. در ۱۹۳۳ پس از به قدرت رسیدن هیتلر ماکس هورکهایمر به همراه برخی دیگر از اعضا انجمن مجبور به مهاجرت شد: پاریس، ژنو و در پایان نیویورک. علت این مهاجرت اجباری: ١. همگام با رایش سوم ، تعطیل شدن انجمن و تحت تعقیب قرار گرفتن اعضا به دلیل دیدگاه ها کمونیستی ٢. شروع هلوکاست؛ برخورد و آزار یهودیان (از آنجا که هورکهایمر و برخی چهره های انجمن که یهودی تبار بودند).در اواخر سال ١٩٣٣ او به نیویورک رفت، و توانست مرکز اصلی انجمن را به عنوان انجمنی وابسته به دانشگاه کلمبیا برپا کند. با ورود تدریجی پولوک، آدورنو، مارکوزه، نویمان و دیگر اعضا، فعالیت جدی انجمن در آمریکا آغاز و در مواردی، امکان همکاری با پژوهشگران آمریکایی نیز ایجاد شد. این کار بیشتر گرد پژوهش جمعی «اقتدار و خانواده» ادامه یافت و هورکهایمر مقدمه ی مهمی بر انتشار نخستین مجلد مقاله ها و نوشته های اعضا در این مورد نوشت.در سال ١٩٣٦ مقاله «خودخواهی و جنبش آزادی» را نوشت که یکی از مهمترین رساله هایش به شمار می آید. پس از جنگ، در ۱۹۴۹ به فرانکفورت بازگشت و انجمن پژوهش های اجتماعی فرانکفورت را از نو برپا کرد. هورکهایمر یکی از چهره های شاخص مکتب فرانکفورت و به ویژه نظریه انتقادی است. نظرات او تأثیرات عمیقی بر جنبش دانشجوییِ دهه ۱۹۶۰ در آلمان داشت.
از شاگردان برجسته او می توان به فیلسوف ایرانی معاصر، منوچهر جمالی اشاره کرد.

نقل قول ها

ماکس هورکهایمر فیلسوف آلمانی و از اعضای مکتب فرانکفورت بود.
• «تفکر انتقادی انسان را در تضاد با خویشتن می بیند تا وقتی که این تضاد حل شود. اگر فعالیت تحت هدایت عقل شایستهٔ انسان است، آن گاه عمل اجتماعی که زندگی فرد را به بی مقدارترین جزئیات آن تنزل می دهد، غیرانسانی است و این غیرانسانی بودن بر هر آنچه که در جامعه می گذرد تأثیر می گذارد. همیشه چیزی وجود خواهد داشت که نسبت به فعالیت فکری و مادی انسان بیرونی خواهد بود، و آن طبیعت است، به عنوان کلیت عناصرِ هنوز مهارنشده ای که جامعه باید به سراغ شان برود. اما وقتی اوضاع و شرایطی که واقعاً فقط به بشر بستگی دارند، یعنی روابط آدمیان در کارشان، و جریان تاریخ خود بشر نیز بخشی از «طبیعت» محسوب می شوند، این برونی بودن نه فقط مقولهٔ ابدی و فراتاریخی نیست بلکه نشانه ای از ضعف و کاستی قابل نکوهش است. تن دادن به این ضعف و کاستی غیرانسانی و غیرعقلانی است.» -> «نظریهٔ سنتی و نظریهٔ انتقادی»


کلمات دیگر: