کلمه جو
صفحه اصلی

محمد واعظ قزوینی

دانشنامه عمومی

میرزا محمد رفیع ملقب به رفیع الدین مشهور به واعظ قزوینی (۱۶۱۸م - ۱۶۷۹م)فقیه و ادیب ایرانی در سدهٔ هفدهم میلادی/یازدهم هجری بود. وی از فرزندان مولانا ملا فتح الله قزوینی و از علمای امامیه و از ادبا و فضلای قرن یازدهم قمری است.او در وعظ و خطابه سرآمد بود و مدت ها در مسجد جامع قزوین وعظ می گفت.او از شاگردان ملا خلیل قزوینی بود . از علم معقول حظی فراوان داشت و اثر مشهورش در این باره ابواب الجنان (به فارسی: درهای بهشت) نام دارد.
ابواب الجنان: در پند و اندرز؛ در مکتب خانه ها (مدرسه ها پیش از نوین سازی) از کتاب های درسی در ایران بود.
الموعظه: در دو جلد؛
دیوان اشعار
الحمله الحیدریه
ملا محمد رفیع واعظ قزوینی در ذیحجه۱۰۲۷ق در قزوین زاده شد. او در زمینه های علوم معقول و منقول تحصیل کرد؛ در ادبیات فارسی، فقه شیعه، تفسیر قرآن، وعظ و خطابه ممتاز شد و به واعظ قزوینی شهرت یافت.واعظ قزوینی در سال ۱۶۷۹م/ رمضان۱۰۹۰ق درگذشت و مدفنش در مدخل ورودی صحن شاهزاده حسین (قزوین) در گوشه چپ قرار دارد؛ ماده تاریخ آن از نظمی تبریزی:
سبک او در شعر به سبک هندی نزدیک است، نسخ خطی دیوان واعظ در کتابخانه مجلس شورای ملی و کتابخانه و موزه ملی ملک نگهداری می شود. وی در بیشتر اشعارش به گفتن پند و اندرز می کوشد و توانگران را به دستگیری از بینوایان دعوت می کند و متخلص به واعظ است. او همچنین در ساختن ماده تاریخ برجسته بوده و ماده تاریخی در وفات فرزندش عبدالحسین (۱۰۷۲ق/۱۶۶۲م) نوشت؛
در ۲۴ نوامبر ۲۰۱۶/ ۴ آذر ۱۳۹۵ نخستین کنگرهٔ دوسالانهٔ شعر آئینی واعظ قزوینی در قزوین برگزار گشت؛ بیان شد که ۸۲۵ غزل از او برجای مانده که ۹ غزل به زبان ترکی و ۸۱۶ غزل به زبان فارسی است و کوتاهترین غزل وی سه بیت و طولانی ترینِ آن در ۲۱ بیت سروده شده است. او به سه زبان فارسی، ترکی و عربی تسلط داشته و این در شعر او نمایان است.

نقل قول ها

رفیع الدین محمد بن فتح الله قزوینی مشهور به واعظ قزوینی (؟ - ۱۶۹۳م) فقیه و ادیب ایرانی در سدهٔ هفدهم میلادی/یازدهم هجری بود. او در وعظ برجستگی داشت و اثر مشهورش در این باره ابواب الجنان (به فارسی: درهای بهشت) نام دارد.
• صدای زر شمردن کرده کر گوش ترا مُنعِم/چنین گر نیست بسم الله فریاد گدا بشنو//به زمین برد فرو خجلت محتاجانم/بی زری کرد به من آنچه به قارون زر کرد• آنقدر فیضی که من از بی زبانی دیده ام/ ترسم آخر شکر خاموشی کند گویا مرا• از هیچ کس بجز دو زبانی ندیده ام/ خلق زمانه را همه گویا زبان یکی است• گرچه ما را نیست پیشاپیش دود مشعلی/ نیست دوه آه مظلومی هم از دنبال ما• صد حیف که ما پیر جهاندیده نبودیم/روزی که رسیدیم به ایام جوانی.


کلمات دیگر: