کلمه جو
صفحه اصلی

مجید قیصری

دانشنامه عمومی

مجید قیصری (زاده دی ماه ۱۳۴۵ در تهران) نویسنده معاصر ایرانی است.
برنده ی جایزه ی رمان برتر اوراسیای روسیه در سال 2018 برای کتاب سه کاهن
شایسته تقدیر برای مجموعه داستان نگهبان تاریکی در هشتمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد
برگزیده کتاب سال شهید حبیب غنی پور ششمین دوره(۱۳۸۵) و هشتمین دوره(۱۳۸۷)
برگزیده جایزه مهرگان ادب به خاطر تألیف رمان باغ تلو سال ۱۳۸۶
برگزیده جایزه ادبی اصفهان برای رمان گوساله سرگردان
برگزیده جایزه نویسندگان و منتقدان مطبوعات به خاطر تألیف کتاب گوساله سرگردان
برگزیده جایزه بهترین کتاب سال به انتخاب انجمن قلم ایران برای کتاب سه دختر گل فروش
جایزه قلم زرین سال ۸۵ برای کتاب «سه دختر گل فروش»
برنده جایزه مهرگان ادب برای کتاب «سه دختر گل فروش»
جایزه ادبی اصفهان برای کتاب «سه دختر گل فروش»
برنده جایزه پکا برای نگارش کتاب «ضیافت به صرف گلوله» در سال ۱۳۸۰
وی دانش آموخته رشته روانشناسی است. قیصری از سال ۱۳۷۲ داستان نویسی را آغاز کرده است.
قیصری داور بخش داستان کوتاه و بلند بزرگسال یازدهمین جشنواره شعر و داستان جوان سوره بوده است.وی داور پنجمین دوره(۱۳۸۴) کتاب سال شهید حبیب غنی پور نیز بوده است. قیصری در دور سوم جایزه ادبی هفت اقلیم در سال ۱۳۹۲ در بخش رمان در کنار احمد آرام به داوری آثار راه یافته پرداخت.مجید قیصری داور بخش داستان جشن واره «قند پارسی» نیز بوده است.
این رمان نامزد در بخش رمان در دهمین دوره جایزه ادبی هوشنگ گلشیری شده است.

دانشنامه آزاد فارسی

(۱۳۴۵،تهران)
نویسنده ی ایرانی. داستان هایش عموما به دفاع ایران مقابل عراق و اثرات جنگ تحمیلی بر مردم می پردازند. برای مجموعه داستان سه دختر گل فروش (انتشارات سوره مهر) سه جایزه ی ادبی اصفهان، مهرگان و قلم زرین را کسب نمود. همچنین مجموعه ی دیگرش با عنوانگوساله ی سرگردان (نشر افق) برنده ی جایزه ادبی منتقدان و نویسندگان مطبوعات و جایزه ادبی اصفهان شد. قیصری داوری مسابقات متعددی را نیز برعهده داشته است. از جمله: داوری جایزه شهید حبیب غنی پور، داوری جایزه هفت اقلیم و داوری جشنواره قند پارسی. از دیگر آثار اوست: شماس شامی، نگهبان تاریکی،ضیافت به صرف گلوله، زیرخاکی، دیگر اسمت را عوض نکن و ...

نقل قول ها

مجید قیصری (دی ۱۳۴۵/ ژانویه ۱۹۶۷، تهران) داستان نویس ایرانی است.
• «این جا اگر کسی غم و غصه ای نداشته باشد بهش می گویند مشنگ. برای همین اگر غم و غصه ای هم نداشته باشد، برای خودش چیزی دست و پا می کند تا نگویند طرف بی غم است.»


کلمات دیگر: