کلمه جو
صفحه اصلی

ویلیام سارویان

دانشنامه عمومی

ویلیام سارویان (‎/sərɔɪən/‎ ‏ ۳۱ اوت ۱۹۰۸–۱۸ مه ۱۹۸۱) رمان نویس، نمایش نامه نویس، short story writer ارمنی-آمریکایی بود. وی جایزه پولیتزر برای نمایش نامه در سال ۱۹۴۰ به وی اعطا گردید و برای اقتباس سینمایی از روی رمان کمدی انسانی وی برنده جایزه اسکار بهترین داستان در سال ۱۹۴۳ شد.
The Daring Young Man on the Flying Trapeze (1935) مرد جوان بی باک در ذوزنقه پرنده
Inhale and Exhale (1936)
Three Times Three (1936) سه ضرب در سه
Little Children (1937)
The Trouble With Tigers (1938)
Peace, It's Wonderful (1939) صلح چیزی حیرت انگیز است
Love Here Is My Hat (1938)
نام من آرام است (۱۹۴۰)
Razzle-Dazzle (1942)
کمدی انسانی (۱۹۴۳)
Get Away Old Man (1944) گمشو پیر مرد
Dear Baby (1944) کودک عزیز
The Adventures of Wesley Jackson (1946) ماجراهای وسلی جکسن
The Twin Adventures (1950) Saroyan's journal with reprint of Wesley Jackson
Rock Wagram (1951)
Tracy's Tiger (1952) ببر تریسی
The Bicycle Rider in Beverly Hills (1952)
The Laughing Matter (1953) موضوع خنده انگیز
Love (1955)
The Whole Voyald and Other Stories (1956)
Mama I Love You (1956) مادر دوستت دارم
Papa You're Crazy (1957) پاپا تو مرد احمقی هستی / بابا تو دیوانه ای
Here Comes, There Goes, You Know Who (1962)
"Gaston" (1962), short story collected in Madness...
کالج دیکنسون یکی از چهره های برجسته ادبی میانه سده ۲۰ (میلادی)
جایگاه خویش ارنست همینگوی، جان استاین بک و ویلیام فاکنر
ویلیام سارویان در روز ۳۱ اوت ۱۹۰۸ در فرزنو، کالیفرنیا به دنیا آمد. والدین وی آرمناک و تاگوهی از ارمنیان بیتلیس در امپراتوری عثمانی بودند. پدر وی در سال ۱۹۰۵ به نیویورک نقل مکان نموده بود و به عنوان در کلیسای حواری ارمنی ....

نقل قول ها

ویلیام سارویان (۳۱ اوت ۱۹۰۸ - ۱۸ مه ۱۹۸۱)، نویسندهٔ امریکایی ارمنی تبار.
• «چیزی نگفتیم؛ بخاطر اینکه چیزهای بس فراوانی برای گفتن بود اما زبانی برای گفتن اش نبود.» -> درخت انار
• «چه غریبانه و احمقانه است یک نویسندهٔ ارمنی بودن در آمریکا.» -> نویسندگان ارمنی
• «بی توجهی به این نکته که دنیای ما از شکست، نفرت، پشیمانی و ترس عذاب کشیده، غیرممکن است.»نامه به رابرت ای. شروود (۱۹۴۶)• «بعدازظهر یکی از روزها در این دنیا، مرگی ملول خواهد آمد و درونت لانه خواهد کرد و آنگاه که برخیزی که راه بروی، چون مرگ، ملول خواهی بود؛ اما اگر خوش شانس باشی، این باعث می شود که بیشتر لذت ببری و عمیق تر عشق بورزی.»• (۱۹۴۶) -> بعدازظهر یکی از روزها در این دنیا
• «نوزادانی که هنوز زبانی برای صحبت کردن به ایشان آموخته نشده، تنها نسل زمین اند، نسلِ انسان؛ همهٔ چیزهای دیگر تظاهر است، آنچه تمدن می خوانیم یا آنچه کینه، ترس و هوس قدرت می شماریم اش.»• «من زندگی را به شکل یک زندگی در یک دوران می بینم، میلیون ها نفر در سراسر زمین همزمان .»• «من باوری به نژادها ندارم.»• «این منم در غرب دور، در سانفرانسیسکو، در اتاقی کوچک در خیابان کارل، که نامه ای به مردمان عادی می نویسم و چیزهایی را به ایشان به زبانی ساده می گویم که خودشان می دانند.»• (۱۹۳۴) -> هفتاد هزار آسوری


کلمات دیگر: