کلمه جو
صفحه اصلی

ویکتور پلوین

دانشنامه عمومی

ویکتور پلوین (به انگلیسی: Olegovich Pelevin) (متولد ۲۲ نوامبر ۱۹۶۲ در روسیه) نویسنده روس تبار است.وی نویسنده رمان های اومون را، بی اعتبار، و نسل پای است.پلوین جوایز زیادی از جمله جایزه بوکر در سال ۱۹۹۳ و جایزه پرفروش ترین روسیه در سال ۲۰۰۴ را برای کتاب هایش دریافت کرده است.
۱۹۹۲ : اومون را
۱۹۹۳ : زندگی حشرات
۱۹۹۶ : انگشت کوچک بودا
۱۹۹۹ : زندگی پای
۲۰۰۴ : شماره
۲۰۰۴ : کتاب مقدس گرگینه
۲۰۰۵ : کلاه ترسناک
۲۰۰۶ : امپراتوری
۲۰۰۹ : تی
۲۰۱۱ : انفیه
۲۰۱۳ : بتمن آپولو
ویکتور پلوین در ۲۲ نوامبر ۱۹۶۲ در مسکو و در یک بخش نظامی به دنیا آمد. در سال ۱۹۷۹ از مدرسه نخبگان و در سال ۱۹۸۵ در رشته مهندسی برق فارغ التحصیل شد و در همان سال در گروه حمل و نقل برق به عنوان مهندس استخدام گردید. وی در سال ۲۰۰۰ ازدواج کرد و هم اکنون در مسکو زندگی می کند.
پلوین در سال ۱۹۹۲ اولین مجموعه داستان خود را به نام فانوس آبی منتشر کرد. یک سال بعد جایزه بوکر کوچک روسیه را دریافت کرد. در سال ۱۹۹۴ جایزه حلزون برونزی را دریافت کرد.در ماه مارس ۱۹۹۲ پلوین اولین رمان خود اومون را، را منتشر ساخت. این رمان مورد توجه منتقدان ادبی قرار گرفت و نامزد دریافت جایزه بوکر شد.در ماه آوریل ۱۹۹۳ رمان در زندگی حشرات را منتشر کرد. در سال ۱۹۹۷ رمان علمی تخیلی سرگردان موفق به کسب جایزه ادبی روسیه شد. رمان نسل پای وی که در سال ۱۹۹۹ منتشر شد، بیش از ۳٫۵ میلیون نسخه در جهان به فروش رفت و همچنین جایزه ریچارد آلمان را برای وی به ارمغان آورد.
http://en.wikipedia.org/wiki/Victor_Pelevin

نقل قول ها

ویکتور پلوین (به انگلیسی: Olegovich Pelevin) (زادهٔ ۲۲ نوامبر ۱۹۶۲ در روسیه) نویسنده روس تبار است.
• «هر حکمی دژخیم مناسب خود را پیدا می کند و هر یک از ما شریک کشتارهای جمعی هستیم. در این جهان همه وبز در هم تنیده شده و نمی توان روابط علت و معلولی را بازسازی کرد. چه کسی می داند، شاید هنگامی که ما در مترو جای مان را به فلان پیرزن بدذات می دهیم، در حقیقت کودکان زنگبار را به گرسنگی محکوم می کنیم. دامنهٔ بصیرت و مسیولیت ما بسیار محدود است و همهٔ علل و دلایل در نهایت ناشناخته ها فرومی روند و به زمان آفرینش جهان برمی گردند.»• «دلتنگی برای چیزهای تازه یکی از ملایم ترین شکل هایی است که عقدهٔ خودکشی در روزگار ما به خود می گیرد.»• «همهٔ زیبایی هایی که به چشم من می آید در حقیقت در قلب من نهفته است، زیرا آن دیاپازونی که من همه چیز را با نت وصف ناشدنی آن می سنجم نیز در قلب من جای دارد.»


کلمات دیگر: