کلمه جو
صفحه اصلی

چامیر

لغت نامه دهخدا

چامیر. ( اِ ) چامیز. چامین. بول و کمیز. || غایط. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چامین و چامیز شود.

پیشنهاد کاربران

در زبان آذری به گل بسیار شل و لجن وار که آبکی بوده و بر اثر بارش باران در معابر به وجود می آید چامیر گفته می شود به عبارتی آب گل آلود غلیظ.


کلمات دیگر: