کلمه جو
صفحه اصلی

خنجی

دانشنامه عمومی

گویش خُنجی گویشی از زبان اَچُمی است که در مناطق جنوب فارس و غرب هرمزگان مانند شهرستان لار، شهر اوز و شهرستان گراش و بسیاری از روستاها مانند: فیشور و بیغرد و شهرهای دور مانند بندرعباس، البته با تفاوت های بیشتر، نیز با این زبان ایرانی صحبت می کنند.گفتنی است زبان اَچُمی، در مقایسه با زبان فارسی امروزی، دست نخورده تر است، به طوری که بیشتر کلمات آنان کلمات ایرانی اصیل و قدیمی است؛ مانند «هشتن» (اجازه دادن). گرچه خنجی زبانی جدا از زبان فارسی است، اما به خاطرِ دربرداشتن بسیاری از کلمات فارسی اصیل، گاهی آن را گونه ای از فارسی تلقی می کنند.
قبل از ورود اسلام و داخل شدن زبان عربی به زبان پارسی، مردم خنج با زبانی نزدیک پارسی اصیل صحبت می کردند؛ هرچند که این زبان تا به حال تغییراتی بسیار کرده و امروزه زبان خنجی اصیل از بین رفته این زبان با گذشت زمان شکل و حالت اصیل خود را از دست داده و همچنان می دهد به گونه ای که افراد سالمند خنجی به هنگام صحبت کردن به این زبان کلماتی قدیمی بکار می برند؛ که افراد جوانتر حتی مفهوم آن کلمه را نیز نمی دانند و این نشانی از نابودی لهجه خنجی است.
کتاب :لهجه خنجی نوشته دکتر لطفعلی خنجی
خنجی

دانشنامه آزاد فارسی

خَنجی
خَنجیاز گویش های ایرانی جنوب غربی که در خنج لارستان واقع در جنوب شرق ایران بدان سخن می گویند و به گراشی، اِوَزی، بَستکی و لاری نزدیک است. مضاف قبل از مضاف الیه قرار می گیرد با نشانة (-e) و در اسامی مصوت پایانی، -ye: مانند xuna-yemo «خانة من»، اگر مضاف به -e یا -i ختم شود. نشانه اش -ne خواهد بود: maen-emo «ماهی من». صفت بعد از موصوف قرار می گیرد. تغییرات آوایی: گرایش زیادی به تبدیل /r/ به /l/ وجود دارد: zele «زیر»، le «رویِ»، leta «ریختن». گروه های صامتی قدیم مانند ft و xt به سوی ساده شدن پیش رفته اند: xata «خفتن» فارسی میانه xwaftan، sota «سوختن» gota «گفتن»؛ همچنین nd فارسی میانه به d تبدیل می شود: xada «خواندن». /h/ در موقعیت میان مصوتی می افتد: nada «نهادن». ضمایر اشاره: o/e «این»، on «آن»/ on «این ها» oniy «آن ها». از ویژگی های خنجی قرار گرفتن حروف اضافه قبل از ضمایر شخصی آزاد و بعد از ضمایر شخصی پیوسته است. ضمیر فاعلی هنگام صرف فعل لازم بعد از ستاک ماضی است. برخی از واژگان خنجی: teke «تویِ»، pose «پسر»، te «تویِ»، pered «پریروز»، xeleda «خریدن»، borda «بُردن»، va «با/به وسیلة» و tahte «کنار».


کلمات دیگر: