خم خنب
خنت
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خنت. [ خ َ ] ( اِ ) برق. روشنائی. خَنَت. || مدار آسمانی. خَنَت. || غوری برنجین. ( ناظم الاطباء ). خَنَت.
خنت. [ خ َ ن َ ] ( اِ ) برق. روشنائی. خَنت. || مدار آسمانی. خَنت. || غوری برنجین. ( ناظم الاطباء ). خَنت.
خنت. [ خ ُ ] ( اِ ) خم. ( ناظم الاطباء ). خنب. خنبره. خمره.
خنة. [ خ ُن ْ ن َ ] ( ع اِ )غلاف سرنیزه. || ( مص ) غنه یا مانند آن یا فوق از غنه است یا زشت تر از غنه است و غنه منگیدن باشد. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خنت. [ خ َ ن َ ] ( اِ ) برق. روشنائی. خَنت. || مدار آسمانی. خَنت. || غوری برنجین. ( ناظم الاطباء ). خَنت.
خنت. [ خ ُ ] ( اِ ) خم. ( ناظم الاطباء ). خنب. خنبره. خمره.
خنة. [ خ ُن ْ ن َ ] ( ع اِ )غلاف سرنیزه. || ( مص ) غنه یا مانند آن یا فوق از غنه است یا زشت تر از غنه است و غنه منگیدن باشد. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خنت . [ خ َ ] (اِ) برق . روشنائی . خَنَت . || مدار آسمانی . خَنَت . || غوری برنجین . (ناظم الاطباء). خَنَت .
خنت . [ خ َ ن َ ] (اِ) برق . روشنائی . خَنت . || مدار آسمانی . خَنت . || غوری برنجین . (ناظم الاطباء). خَنت .
خنت . [ خ ُ ] (اِ) خم . (ناظم الاطباء). خنب . خنبره . خمره .
دانشنامه عمومی
خِنت یا گِنت یا گان (Gent, Ghent, Gand) شهری است در شمال بلژیک در ناحیهٔ فلاندرز و همچنین مرکز و بزرگترین شهر حوزهٔ شهرستان فلاندری شرقی.۱۹۸۵ ایستگاه راه آهن سنت پیتر خنت
شهر خِنت در نزدیکی مرز جنوبیِ بلژیک با هلند است.
جمعیت این شهر ۲۳۳٬۰۰۰ نفر است.
شهر در محل تلاقی دو رود اشلده و لییه در قرون وسطی به وجود آمد و به بزرگترین و ثروتمندترین شهر شمال اروپا تبدیل شد. امروزه شهر شلوغی با بنادر و دانشگاه های زیاد است.
شهر خِنت در نزدیکی مرز جنوبیِ بلژیک با هلند است.
جمعیت این شهر ۲۳۳٬۰۰۰ نفر است.
شهر در محل تلاقی دو رود اشلده و لییه در قرون وسطی به وجود آمد و به بزرگترین و ثروتمندترین شهر شمال اروپا تبدیل شد. امروزه شهر شلوغی با بنادر و دانشگاه های زیاد است.
wiki: خنت
کلمات دیگر: