کلمه جو
صفحه اصلی

حوزه قضایی

فارسی به انگلیسی

judicature, jurisdiction, venue

دانشنامه عمومی

Jurisdiction: صلاحیت
یادکرد واژه های شهر و بخش این را در پندار هویدا می سازد که حوزهٔ قضایی در بر گیرندهٔ استان نیست. این در حالی است که حوزهٔ قضایی، منحصر در قلمرو شهر یا بخش نیست. مثال نقض این تعریف آن است که حوزهٔ قضایی دادگاه پژوهشی استان، همهٔ محدودهٔ استان است که فراتر از قلمرو شهر می باشد.
حوزهٔ قضایی یا قلمرو دادرسی در اصطلاح حقوقی به محدوده ای گفته می شود که یک مرجع قضایی یا دادگاه، صلاحیت عام در رسیدگی به دعاوی در آن دارد. ممکن است یک حوزهٔ قضایی دارای چندین شعبه یا مجتمع باشد. قلمرو دادرسی دارای یک رئیس است.
مثال:الف- دادگاه پژوهشی استان به درخواست پژوهشی از دادنامه های صادر شده از همهٔ شعب آن استان، می تواند رسیدگی کند. پس حوزهٔ قضایی دادگاه های پژوهشی استان، سراسر محدودهٔ جغرافیایی ای است که آن استان در بر می گیرد.
ب- اگر شهری بزرگ باشد، ممکن است به نواحی متعددی بخش شود و هر بخشی در یک حوزهٔ قضایی معینی قرار گیرد. بنابرین، در چنین شرایطی، دادگاهی معین، صلاحیت عام در رسیدگی نسبت به دعاوی آن بخش معین از شهر را دارا خواهد بود.

دانشنامه آزاد فارسی

حوزۀ قضایی
قلمرو یک بخش یا شهرستان یا نقاط معیّنی از شهرهای بزرگ است که در آن دادگاه یا دادسرا تشکیل می شود. تأسیس دادگاه ها یا دادسراها در هر حوزۀ قضایی با رئیس قوۀ قضائیه است (مادۀ ۲ قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب مصوب ۱۵/۴/۱۳۷۳ و اصلاح ۲۸/۷/۱۳۸۱ آن). تأسیس حوزۀ قضایی، به ویژه در شهرهای بزرگ، برای دسترسی مردم مقیم آن منطقه به محاکم و دادسراهای دادگستری است. رئیس هر حوزۀ قضایی، رئیس شعبه اول دادگاه عمومی آن حوزه است. رئیس دادگستری شهرستان نیز رئیس حوزۀ قضایی است. در مراکز استان، رئیس دادگستری استان که رئیس کل دادگاه های تجدیدنظر و کیفری استان است، بر کلیه دادگاه ها و دادسراها و دادگستری های استان نظارت و ریاست اداری دارد. در حوزۀ قضایی به تعداد لازم شعبه دادگاه، دادرس علی البدل، دفتر دادگاه، واحد ابلاغ و اجرای احکام و در صورت لزوم واحد ارشاد قضایی وجود دارد و در صورتی که دارای شعب معتدد دادگاه باشد، یک دفتر کل دادگاه ها نیز خواهد داشت (ماده ۱۰ همان قانون).


کلمات دیگر: