کلمه جو
صفحه اصلی

روح توتیا

فارسی به انگلیسی

oil or spirit of vitriol

فرهنگ فارسی

بمعنی جست که بعد از سوختن آنرا در چشم کشند .

لغت نامه دهخدا

روح توتیا. [ ح ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بمعنی جست که بعد از سوختن آن را در چشم کشند. ( غیاث اللغات ). جست که نوعی از فلزات است و بعربی خارصینی گویند، پس از کشتن آن را در چشم کشند، علامی فهامی در آیین اکبری مینویسد: نزد برخی روح توتیا، جست است ، معلوم میشودکه گروهی منکر این معنی اند. ( آنندراج ) :
از گرد خطش که خضر عیسی نفس است
شد کوره روح توتیا دیده من.
تأثیر ( از آنندراج ).
|| بمعنی شراب نیز آمده است. ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ) :
ای ساقی حریفان ،در بوته خمارم
در خاک این جسد ریز، آن روح توتیا را.
علی نقی کمره ای ( از آنندراج ).
|| جیوه. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به روح و روحانی شود. || نوعی از رصاص و قلعی. ( ناظم الاطباء ).


کلمات دیگر: